???? ?? سال 90 بود که یکی از نشریات زرد نزدیک به شهرداری? در بخشی از گفتگوی خود با یک رمال اینگونه ادعا کرد که «دلیل سکوت مردم نسبت به وضعیت بد اقتصادی? دعای دهان بندی است که دار و دسته احمدی نژاد هر روز در سد لتیان می ریزند.» حالا پنج سال از آن «جفنگ گویی» های تاریخی گذشته و مردم می توانند تمایز «وضع خوب و بد» و تفاوت فاحش میان «پاسدار و غارتگر بیت المال» را به راحتی تشخیص بدهند. ??مطلعین می دانند که «برادر نابغه» جناب رئیس? برای طی کردن پله کان ترقی(!) هیچ دخمه و رمال و جن گیری را از فهرست نیانداخت? اما اکنون باید پرسید که دلیل سکوت مردم در برابر این حجم از سختی معیشت چیست؟! آیا نامه های آغشته به دیازپام تبلیغات رسانه ها? اذهان جامعه را در خواب غفلت فرو برده یا داستان چیز دیگری است؟ ??حقیقت آن است که در انتخاب میان دو گزینه معیشت و امنیت? حتما اولویت بالاجبار امنیت است? چراکه معیشت اگرچه سخت و تنگ? بدون امنیت بی معناست. پس نباید سکوت مملو از ناراحتی مردم را ماحصل کاغذپاره توافقات تصور کرد. ??مخلص کلام آنکه با هیچ منطقی نمی توان خیز جریان سازشکار برای تضعیف نیروهای پاسدار انقلاب را تحلیل کرد? الا منطق خیانت! ??به این ترتیب از تحرکات جریان نفوذ اینگونه بر می آید که حرکت بعدی در پازل تخریب? بازی با آستانه تحمل مردم است. ...امان از کفاره ناشکری و ظلم! @abdorezasoltani
????آخوندِ کرواتی باند نیویورکی ها کیست؟
????محمد جعفر محلاتی در سال 1331 در تهران متولد شد و لیسانس را در دانشگاه ملی در رشته اقتصاد گرفت و راهی امریکا گردید. کارشناسی ارشد را در اقتصاد از دانشگاه اورگان گرفت در حالی که یک مدرک مهندسی را هم از دانشگاه کانزاس اتخاذ نموده بود.
?? او مدتی به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل فعالیت و همچنین در مذاکرات حساس قطعنامه 598 به عنوان مدیر وقت امور بین الملل وزارت خارجه حضور داشت. او پس از بازگشت به ایران در فرودگاه توسط دستگاههای امنیتی بازداشت شد و پس از آزادی مدتی به شیراز رفت و اکنون سالهاست که مقیم امریکاست.
??محمد جعفر محلاتی که از اعضای موثر باند نیویورکی هاست به همراه تعدادی از هیأت دیپلماتیک کشور در نیویورک در سال 1366 در حین مذاکرات مربوط به قطعنامه 598 کوشیدند تا با از کار انداختن حسگرها و منابع ورودی وزارت امورخارجه اجماعی جهانی علیه ایران به وجود آورند و مقدمه تصویب قطعنامه 598 را ایجاد نمایند.
?? تصویب این قطعنامه هنگامی صورت گرفت که احتمال پیروزی نهایی ایران در جبهه ها دور از ذهن نبود و این قطعنامه با هدف حفظ صدام به تصویب رسید.
??محلاتی دو سال پس از پایان ماموریتش به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل، در سال 1991 به دانشگاه کلمبیا نزد گری سیک (عضو اسبق شورای امنیت ملی آمریکا) رفته و تا سال 97 یعنی ریاست جمهوری خاتمی، استاد این دانشگاه بوده است. از 1998 تا 1999 استادی سه دانشگاه دیگر در آمریکا را نیز بعهده گرفت. در سال 2000 در "موسسه خاورمیانه" در آمریکا Middle East Institute به عنوان کارشناس عالی بکار مشغول میشود.
??از سال 1999 به بعد، فعالیت های محلاتی بدون وقفه ادامه داشت که بیشتر در کادر اینگونه موسسات تحقیقاتی، "پروژه خلیج 2000 " متعلق به گری سیک و سازمان دیگری بنام "در جستجوی زمینه های مشترک" Search for Common Grounds انجام گرفته اند.
??محمد جعفر محلاتی در سال 2000 به مؤسسه خاورمیانه Middle East Institute رفت، وی همزمان بنیاد فرهنگی ILEX را به همراه یک زن امریکایی بنام الگا داویدسون Olga M. Davidson در بوستون-ماساچوست تأسیس کرد تا بیشتر از بودجه هایی که دولت امریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی مصوب می کند، استفاده کند. جالب توجه آن است که این خانم یکی از همکاران شورای ایرانی - امریکایی به مدیریت هوشنگ امیر احمدی نیز هست.
??همچنین در مؤسسه ILEX یکی دیگر از اعضای باند نیویورکی ها به نام فرهاد عطایی، که وی نیز روزگاری مدیرکل بخش روابط اقتصادی با آفریقا و آسیا بود نیز محلاتی را همراهی می کند. در شهریور 1385 محمد خاتمی در حین سفر به امریکا سری نیز به مؤسسه جعفر محلاتی زد.
??درآن زمان، همزمان با بررسی پرونده ایران در شورای امنیت و سخنرانی جنجالی احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل، خاتمی یک تور آمریکائی-اروپائی را شروع کرد که هدف آن به اعتراف خود گردانندگانش کاهش فشار آمریکا به ایران و ارسال این پیام بود که گویا در ایران رفرمیست ها طور دیگری میاندیشند و میتوان به آنان کماکان امید بست.
??گرداننده اصلی سفر خاتمی به آمریکا صادق خرازی بود.
??محمد جعفر محلاتی هم اکنون جزو مشاوران دستگاه سیاست خارجی این کشور در خاورمیانه و ایران به حساب می آید
?? http://yon.ir/mP5g
????عضویت در @icunews ،"بخش مراقبت های ویژه خبری" ??
https://telegram.me/joinchat/DU78Az-xjyqozONbVS4AmA
عبدالله شهبازی, [29.08.16 18:05]
گفتگو در یکی از گروههای تلگرام
درباره ماجرای محمودرضا خاوری
با آقایان رضا نساجی و احمد طالبی
دوشنبه، 8 شهریور 1395/ 29 اوت 2016
Reza Nassaji, [29.08.16 01:35]
[In reply to Abdollah Shahbazi]
از جناب شهبازی اجازه میخوام تا عطف به مطلب اخیرشون درباره ارتباط محمود خاوری با خانواده میزراحی یک انتقادی رو مطرح کنم:
این ایده که یکی از دو عامل (عامل دولتی در کنار عامل شرکتی) بزرگترین فساد مالی پس از انقلاب، فردی نفوذی از بیرون نظام با خط و ربط مذهبی-نژادی مشخص (زرسالاران یهود) بوده است، میتواند با شواهد متقن تأیید یا تکذیب شود، اما مسئله اینست که طرح این ایده چه دلالتها و نتایج خواسته و ناخواستهای روی نگرش ما به مسئله فساد سیستماتیک دارد؟
«نظریههای توطئه» با طرح خط کلی «نفوذ» این نتیجه غیرمستقیم (اگر نگوییم مستقیم) را در پی دارند که اشکالات موجود را تا حد نفوذ عوامل بیرونی تقلیل میدهند. به عبارتی، کژکارکردهایی که ناشی از اشکالات ساختاریاند، به خارج از ساختار حواله داده میشوند. بدین ترتیب عوامل بیرونی مقصرند و حداکثر تقصیر ساختار، ضعف در شناسایی و مقابله با عوامل بیرونی است (ضعف سیستم ایمنی).
در یک کلام در این نظریهها این فرض پررنگ میشود که ساختار کارآمد و نظم حاکم است، اما عوامل خارجی و موقتی، نظم داخلی را بر هم زدهاند که با برخورد با آنها همه چیز درست میشود (این انتقاد به طور کلی به نطریههای توافق و کارکردی وارد میشود که کشمکشهای ذاتی و گسلهای درونی را نادیده میگیرند، نظریه های توطئه هم خواسته یا ناخواسته به نظریههای توافق و نظم میانجامند)
بهعنوان مثال؛ در فساد بزرگ اخیر، نمیتوان این ایده را پذیرفت که خاوری به عنوان عامل نفوذی که تظاهر به تدین و انقلابیگری کرده مقصر است، یا حداکثر تقصیر نظام اینست که فریب تظاهرات دینی و انقلابی وی را خورده.
به زعم من، گناه سیستم حتی فراتر از اینست که میتوان با تظاهر به دینداری و انقلابیگری، در آن سوءاستفاده کلان کرد. مشکل ما اینست که دینداران و انقلابیون به خود «حق سوءاستفاده» میدهند و آن را «توجیه» میکنند. به اظهارات اخیر سردار قاسمی در توجیه هزینههای گزاف تولید کلیپ «ایستادهایم 2» توجه کنید، او میگوید از هزینه میلیاردی تعجب کرده اما بعد به خود گفته که اگر قرارست این پول را صفدر حسینیها بخورند پس همان بهتر که خرج [اسراف] بچه حزباللهیها بشود.
در مملکتی که حزباللهیها رانتخواری را اینطور توجیه کنند و هر گونه رانت در نظام مقدس را «حق بچههای انقلاب» بدانند، و مخالفانشان هم متقابلاً هرگونه فساد را تحت عناوینی چون درآوردن حق خود از دهان سپاهیها و آخوندها و... توجیه کنند، فساد امر رایجی خواهد بود. اینکه از چه راهی انجام شود و عوامل داخلی و خارجی آن که باشند، اهمیت فرعی دارد.
مثال مشخص: آقای شهبازی قطعاً به خاطر دارند که چگونه عدهای با تقلید و جعل سخیف از ادبیات ایشان، احمدینژاد را یهودیزاده خواندند و او را عامل بیگانه جلوه دادند، در حالی که احمدینژاد مسلمانزاده و فرزند همین نظام بود، ولی، این «حق» را برای اطرافیان خود قائل بود که ویژهخواری کنند، با این «توجیه» که برای مردم و انقلاب کار میکنند. این توجیه در ادبیات مختلف بازتولید و به کار گرفته میشود، با این تصور که اینها مصداق فساد نیست.
اما فساد از درون نظام میآید، و یک غدهی سرطانی است که به تمام پیکره نظام سرایت یافته، نه یک بیماری عفونی ساده از یک عامل ویروسی که از خارج وارد بدن شده باشد. از قضا سیستم ایمنی بدنه این نظام (چه در ساختار امنیتی و چه در ساختار قضایی) ضعیف هم نیست (لااقل در مقابل ما دست به قلمها که خیلی تیز است)، منتها نسبت به انحراف خودیها ساکت است.
Abdollah Shahbazi, [29.08.16 14:22]
عجالتاً امروز که بیدار شدم دیدم حسابی «خاوریشناس» شدهام. کلی پیام خصوصی داشتم. ?? از جمله یکی از دوستان قدیمی، درباره علی خاوری، که مشهدی است و بهمراه پرویز حکمتجو زندانی سیاسی سرشناس زمان شاه بود (حکمتجو کشته شد در زندان) و بعد از انقلاب از رهبران حزب توده شد و الان خارج است و دبیر اول بقایای حزب توده، این پیام را برایم فرستاده:
«یک خاوری دیگه هم داریم که خیلی مشکوک میزنه، خدا وکیلی یک تحقیقی راجع به اون بکن، همیشه از ابراز بیوگرافیاش در میره و [زمانی که انقلاب شد و از زندان آزاد شد] هیچ یک از قدیمیهای مشهد نه دیدنش آمدند نه او را میشناختند. یه موقع هم مریضی را کرد بهانه و به دنبال رسوایی نگو و نپرس شوتش کردند اروپای شرقی تا چُرت بزنه.»
حالا این آقا فکر میکنند هر کس خاوری است «خاوری» است. نمیدانم. ما هم در محلمان یک خانواده خاوری داریم که جد اندر جد کوهمرهای بودند. ??
عبدالله شهبازی, [29.08.16 18:05]
خانوادههای میزراحی در ایران نام فامیل «خاوری» را، که نام مرسومی است، به کار بردهاند. فرض من این است که محمودرضا خاوری و سام میزراحی، «غول» انبوهسازی تورنتو، غریبه نبودهاند و خاوری پول دزدی را برای یک یهودی اسرائیلی- کانادایی ناآشنا نمیفرستاده بلکه برای قوم و خویش خودش میفرستاده و اعتماد داشتند بهم. خشایار، پسر بزرگ خاوری، هم شریک بوده با سام میزراحی. اسم خشایار هم در «کتاب استر» نام شوهر استر یعنی خشایار شاه هخامنشی است که البته از نظر تاریخی نادرست است ولی اهمیت و تقدس «کتاب استر» را در میان مارانوها و شابتاییها کاهش نمیدهد.
نام فامیلی اصلاً ملاک نیست. حتی یهودی جدیدالاسلام بودن هم ملاک نیست. در مقدمه «زرسالاران» از یهودیانی نام بردم که مسلمان شدند و در رکاب حضرت رسول (ص) به شهادت رسیدند. مثل مخیریق و اسود راعی. این عوامل باید جمع شود با هزار و یک عامل دیگر، بویژه عملکرد امروز، تا بتوان فرضیه «یهودی مخفی» بودن را مطرح کرد.
همان موقع که «زرسالاران» را مینوشتم، و بحث مارانوها (یهودیان مخفی شبه جزیره ایبری) و شابتاییها را مطرح میکردم نگران بودم و در مقدمه «زرسالاران» توضیح خیلی مفصلی دادم راجع به «فرد» و «جمع»:
از مقدمه «زرسالاران»:
«در دانشهای اجتماعی، رابطه میان هویت جمعی و هویت فردی انسان مسئله بسیار بغرنجی است و مرز قاطعی را برای تفکیک دامنه تأثیر و تأثر این دو نمیتوان یافت. شناخت این رابطه سطحینگری و تعمیمهای مطلقگرایانه را برنمیتابد. کسانی که در تحلیل اجتماعی و تاریخی به هویتهای جمعی دل میبندند و میکوشند پدیدههای انسانی را در قالب مفاهیم کلی، چون تعلقهای طبقاتی و حتی فرهنگی- تمدنی، خلاصه کنند لاجرم با انبوهی از استثنائات مواجه میشوند که ناقض احکام عام و از پیشی است. بدینسان، در تحلیل نهایی تنها میتوان از گرایشهای عام سخن گفت نه از احکام مطلق و تغییرناپذیر.»
از مقدمه «زرسالاران»:
«اینجانب به هویت مستقل فردی انسان بمثابه موجودی آزاد و دارای قدرت و جسارت کاوش و سنجش و گزینش، صرفنظر از تعلقهای جمعی او، باور دارم و هیچگاه منظورم از کاربرد مفاهیم کلی و عام چون غربی، شرقی، مسلمان، مسیحی، جدیدالاسلام، زرسالاری، الیگارشی، یهودی، پارسی، و غیره و غیره نفی این آزادی و استقلال نیست. در این پژوهش نمونههای متعدد خواهیم یافت که فرد راه مستقلی را در پیش گرفته که معارض با سنن و منافع جمع عامی است که به آن تعلق دارد. یک نمونه کهن در یهودیت، عنان بن داوود، بنیانگذار فرقه قرائی (سده دوم هجری/ هشتم میلادی)، است که خود به خاندان رَش گلوتا، یعنی شاهزادگان داوودی یهود، تعلق داشت و برادرزاده سلیمان بن حسدای، شاه داوودی یهودیان زمان خود، بود. او راه ستیز سخت با الیگارشی خاخامی را در پیش گرفت. با نمونههای جدید این پدیده نیز آشنا خواهیم شد. بعنوان مثال، در جلد دوم درباره اسپینوزای یهودی، اندیشمند نامدار سده هفدهم میلادی، و تعارض او با الیگارشی یهودی آمستردام سخن گفتهام و در جلد سوم درباره ستیز مجتمع مالی فرانسوی کردی موبیلیه با روچیلدها سخن خواهم گفت. در رأس کردی موبیلیه امیل پرر قرار داشت. پرر یهودی است و به یک خاندان نامدار یهودی تعلق دارد. نمونه دیگر، والتر راتنو، وزیر خارجه آلمان (1922) است. راتنو سیاستی معارض با مشی الیگارشی زرسالار غرب در پیش گرفت و به این دلیل به قتل رسید. راتنو نیز یهودی بود و به یک خاندان ثروتمند یهودی تعلق داشت. پدرش بنیانگذار کمپانی معروف آ. اِ. گ. است و وی پس از مرگ پدر ریاست این مجتمع مهم صنعتی آلمان را به دست داشت.»
Ahmad Talebi, [29.08.16 14:48]
[In reply to Abdollah Shahbazi]
آخه یه بحثی هم وجود داره ، همونطوری که به صرف فامیل یهودی یا به صرف یهودی جدید الاسلام نمیشه گفت طرف یهودیه و ظن بهش داشت ، همونطوری هم نمیشه گفت ان شاء الله گربه اس و طرف وابستگی نداره
دوم اینکه مثلا ما می تونیم بگیم حالا طرف یهودی جدید الاسلام بوده و شواهد دیکه ای نداریم که خودش وابستگی داره یا نداره ، خب خالا مغازه مون رو بهش اجاره بدیم
ولی نمی تونیم بیاییم با همین استدلال که شواهد دیکه ای در وابستگی ش نداریم ، بیاییم مشاغل حساس رو بدیم دستش
Abdollah Shahbazi, [29.08.16 14:58]
کاملاً درست میفرمائید. این بحث را من داشتهام قبلاً با بعضیها که خب، حرف شما درست؛ ولی اینها چرا این همه به سرعت پستهای حساس یا وامهای آنچنانی میگیرند و سریع میلیاردر میشوند و به شدت پشت هم هستند. اینجا فعالیت شبکهای مطرح است.
Abdollah Shahbazi, [29.08.16 15:28]
مطالبی که آقا نساجی مطرح فرمودند، بحث آشنایی است برای من از بدو کارم در زمینه شبکههای اطلاعاتی که بعد به فرقههای مخفی کشیده شد.
عبدالله شهبازی, [29.08.16 18:05]
اصولاً تفکیک عوامل مؤثر در تحولات اجتماعی به «اصلی» و «فرعی» یا «درونی» (داخلی) و «برونی» (خارجی) تفکیک غلطی است. یعنی، تحقیق باید از جزء به کل برسد نه این که ما یک متدولوژی را انطباق بدهیم بر واقعیات تاریخی یا اجتماعی و سعی کنیم تحولات و حوادث را با آن روششناسی قالب بزنیم. تفکیک به عوامل اصلی و فرعی و داخلی و خارجی اینطور است. همین روش، محققین مارکسیست در شوروی را سالها به بیراهه برد و منجر به «تکفیر» برخی باستانشناسان بزرگ دوران تزاری شد. این بخشی است از مقاله در دست انتشارم درباره «تکفیر» باستانشناسان برجسته دوره تزاری روسیه از سوی باستانشناسان مارکسیست در دوره استالین:
«باستانشناسان شوروی، که میخواستند بر اساس آموزههای ماتریالیسم تاریخی دادههای خود را تبیین کنند، و نامدارترینشان بوریس گرکوف، رئیس دپارتمان باستانشناسی سکایی- سَرمَتی آکادمی علوم اتحاد شوروی، بود، تحقیقات روستووتزف را «دیدگاههای بورژوا- آکادمیک» خوانده و مردود اعلام کردند. اینان تحقیقات روستووتزف را، که بر مهاجرت مدام و گسترده به استپهای روسیه مبتنی بود، «غیرعلمی» خواندند زیرا به «درونزا» بودن سیر «تکامل تاریخی» اعتنا نکرده و «عامل خارجی» (مهاجرت) را در پایه تبیین تمدنهای کیمری- سکایی- سَرمَتی قرار داده بود. باستانشناسان شوروی کوشیدند سیر تحول مناطق شمال دریای سیاه را بر اساس «سیر تکامل قوم اسلاو»، نه «مهاجرت» اقوام دیگر، توضیح دهند. طبق این دیدگاه، یکی از تفاوتهای اصلی دو تمدن سکایی و سَرمَتی «مادرسالاری» در میان سکاها و «پدرسالاری» در میان سَرمَتیها بود. معهذا، در اواخر دهه 1940 این باستانشناسان نیز به نتایجی رسیدند شبیه به آن چه روستووتزف بدان دست یافته بود. در سال 1947 گرکوف نظر مهاجرت مدام سَرمَتیان از استپهای منطقه دریای خزر به غرب را پذیرفت و در سال 1950 اعلام کرد که قبیله رُکسالان «نقشی مهم در تکوین قومی اسلاوهای شرقی داشته است.»
وارد بحثهای مفصل نمیشوم در این زمینه. تأکید میکنم بر مسائل تاریخ 37 ساله بعد از انقلاب.
بله. آقای نساجی کاملاً درست میفرمایند. تحقیق درباره 1- شبکههای اطلاعاتی، 2- فرقههای مخفی شابتایی و شِبه شابتایی در ایران مثل راه رفتن روی پل صراط است و میتواند پیامدهای خطرناک داشته باشد. یک پیامد، همان است که آقای نساجی اشاره کردند یعنی ما را کور کند از تحلیل تحولات و شناخت پدیدههای اجتماعی و سوق دهد به سمت توجیه آنها و انداختن تقصیر به گردن «نفوذ». این راهی است که من از اول با آن برخورد کردهام مکرر. ناکارآمدی یا فقر فرهنگی و بویژه فقر در تاریخنگاری معاصر و تحلیل سیاسی البته ریشه تاریخی دارد و برمیگردد به تحولاتی که از سده هیجدهم بخصوص رخ داده، و «نفوذ» نمیتواند اشتباهات مکرر ما را توجیه کند و نباید دستمایهای شود که ما را غافل کند بر ناکارآمدیها. در بعد اندیشه سیاسی هم همین است.
عبدالله شهبازی, [29.08.16 18:05]
روش کار من نیز همین بوده. خوشبختانه طرف بحثم فردی است که با کارهایم آشناست یعنی آقای نساجی و خوب میدانند که فرضاً در بحث توسعه حرفم در چارچوب مباحث توسعه بوده یا در بحث نظری فرضاً درباره ماکس وبر یا آرامش دوستدار یا حتی همین کتاب اخیر مریمیه به دنبال منتسب کردن به توطئه و محکوم کردن طرف نبودم. این در حالی است که به سادگی میتوانستم سید حسین نصر را به سابقه فرقه شابتایی در کاشان از سده هیجدهم میلادی منتسب کنم که از کهنترین فرقههای شابتایی ایران است.
یا زمانی که، اگر یادمان باشد، در چند شهر شورش شهری رخ داد (شیراز و مشهد اگر اشتباه نکنم و یکی دو شهر دیگر)، شروع کردند منتسب کردن به گروهکها. همان زمان نوشتم که شورش شهری پدیده مرسومی است در جهان و عوامل اجتماعی دارد. حالا ممکن است چهار نفر با سابقه گروهکی هم قاطی مردم شده باشند ولی این پدیده اجتماعی است.
در بحث تروریسم هم زمانی تحقیقی نوشتم و تفکیک کردم ترور بعنوان یک جنبش سیاسی را (که سابقه آن به نارودیسم روسی و نیهیلیسم اروپایی میرسد) و نمونه شناخته شده آن در دوران جدید ترورهای انقلابی دهه 1960 میلادی/ 1340 ش. گروههای چریک شهری است مثل بادرماینهوفها در آلمان غربی و بریگاد سرخ در ایتالیا و چریکهای فدایی در ایران و غیره و غیره. این تروریسم نوعی مبارزه سیاسی است و خاستگاه اجتماعی- فکری دارد و فرق میکند با تروریسم توطئهگرانه.
یعنی، کاملاً واقف هستم به پیامدهایی که آقای نساجی فرمودند و تلاش میکنم در کارهایم با برداشتهای سطحی و منفی، که گاه عمدی است و گاه جعلی مثل همان ماجرای یهودی بودن آقای احمدینژاد، مقابله کنم. ولی اینها دلیل نمیشود که بحث مهم شبکههای سری دوران جنگ سرد در ایران و کارکرد فرقههای مخفی بمثابه لابیهای قدرتمند سیاسی و مالی را در تاریخ معاصر ایران رها کنم. این بحث بسیار مهم و تخصصی است و اگر من رها کنم کسی دنبال نخواهد کرد.
در نظر جناب آقای نساجی دیدم که پدیده محمودرضا خاوری را «عامل بیرونی» عنوان فرموده بودند. چرا «بیرونی»؟ این روش خیلی هم داخلی است. فرقههای مخفی شابتایی و یهودیت مخفی حداقل از زمان جنبش شابتای زوی بخصوص از اوایل سده هیجدهم میلادی یعنی اواخر صفویه و دوره افشاریه در عثمانی و ایران و عراق قابل ردیابی است. بهائیت هم بعنوان یک شبکه مخفی 150 سال قدمت دارد. شبکههای سری که در دوران 45 ساله جنگ سرد در ایران ایجاد شدند و تداوم یافتند نیز بسیار ایرانی هستند.
یکی از دوستان به مزاح اشاره فرمودند به آیه شریفه «کمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ.»
این اصل غلبه «فئة قلیله» بر «فئة کثیره» در بنیان تصرف قدرت سیاسی و دولتسازی در طول تاریخ بوده است.
یعنی، در طول تاریخ دولتهایی که ایجاد شدهاند همه بر بنیان غلبه گروه بسته و محدود و منسجم بوده بر اکثریت جامعه که پراکنده و فاقد انسجام بودهاند. در گذشته این «فئه قلیله» ایلات و قبایل بودند مانند حکومت سلسلههای برخاسته از ایلات در ایران یا دولتهای برخاسته از قبایل در اروپا مثل امپراتوری روم مقدس که شارلمانی، رهبر قبایل فرانک توتونی (حاشیه رود راین)، ایجاد کرد و سایر دولتهایی که قبایل توتونی در شبه جزیره ایبری و شمال ایتالیا و جزایر بریتانیا (قبایل انگلس و ساکسون) ایجاد کردند. در برخی موارد نیز دولتها را جنبشهای دینی و فرقوی ساختهاند مانند اسماعیلیان. در دوران جدید، ساختار اجتماعی متحول شده و کارکرد ایلات و قبایل منتقل شده به لابیهای منسجم یا کانونهای قدرت که معمولاً پنهان عمل میکنند. یعنی، هنوز هم قدرت از «فئه قلیله» نشئت میگیرد.
عبدالله شهبازی, [29.08.16 18:05]
بحث را جمع میکنم گرچه میتواند خیلی مفصل شود: در تحلیل سیاسی این مسائل را نمیتوان جایگزین هم کرد. مسئله اصلی رویکرد منسجم و روشمند فکری است. یعنی، انسان بتواند به درستی درک کند که این پدیده ناشی از کدام عوامل بوده است. الان در جامعه ما انبوهی از مسائل بهم گره خورده که شناخت آنها به دقت و تأمل بسیار نیاز دارد. همانطور که اگر کسی بخواهد ناکارآمدیها و فساد و نگاه بسازبفروشی در شهرسازی و توسعه را صرفاً به گردن «عوامل نفوذی» بیندازد اشتباه است، اگر بخواهد نقش عوامل پنهان و استتارشده را در فرایندهای پس از انقلاب نیز نبیند باز اشتباه میکند.
گاهی مسئله اصلاً اشتباه نیست بلکه روش است: یعنی یا تعمداً برای استتار ناکارآمدی خود گناه را به گردن «نفوذ» میاندازیم و گاهی برعکس برای استتار «نفوذ» گناه را به گردن ناکارآمدی و فساد میاندازیم.
آن ماجراهایی که آقای نساجی اشاره فرمودند هم درست است. این مباحث را، هم در بحث شبکههای مخفی دوران جنگ سرد و هم در بحث پیچیدهتر فرقههای مخفی و کالتها، عمداً شلوغ و سطحی و عامیانه میکنند تا اعتماد نخبگان فهیم به اینگونه مباحث سلب شود و ما هیچگاه نتوانیم به شناخت جامع و مستدل و واقعی از وضع خود برسیم. این روش جواب هم میدهد. ولی در یک کلام عرض میکنم: اگر این ابعاد از تحولات اجتماعی مورد توجه مستند و معقول قرار نگیرد هیچگاه جامعه ایران روی سعادت نخواهد دید؛ چه حکومت قاجاریه باشد، چه پهلوی، چه جمهوری اسلامی و چه هر نظام سیاسی دیگر که در قرون آتی در ایران حاکم خواهد بود.
مثال آقای طالبی کاملاً درست و جالب بود.
کامنت آقای طالبی این است:
«البته آقای شهبازی خودشون باید بگن ولی برداشت من اینه که اصلا بحث ایشون اینی نبود که شما گفتید
ایشون یک جنبه رو بررسی کرده که قابل رد یا تایید بر اساس یافته های بعدی ست ، اینکه اشکال درون سیستمی " هم " وجود دارد یا ندارد ، نظر ایشون نبوده و مثلا شما یا شخص دیگری باید بپردازه به این موضوع
مثلا بیماری که به دکتر مراجعه می کنه ، دکتر متخصص گوارش اشکال رو در معده ایشون تشخیص میده حال اینکه ممکنه اون بیمار در عروق هم اشکال داشته باشه که متخصص ش دیگری هست.»
منظورم این مثال ایشان است:
«مثلا بیماری که به دکتر مراجعه می کنه ، دکتر متخصص گوارش اشکال رو در معده ایشون تشخیص میده حال اینکه ممکنه اون بیمار در عروق هم اشکال داشته باشه که متخصص ش دیگری هست.»
Reza Nassaji, [29.08.16 16:27]
جناب شهبازی ممنون از وقت و حوصلهای که گذاشتید. بحث من مستقیماً متوجه نظریه توطئه نبود، و نوشتم که به دلالتها و پیامدهای خواسته و ناخواسته اصالت دادن به این تحلیلها نزد محقق، نزد مخاطب و نزد ساختار سیاسی میپردازم و آفتهای آن را بررسی میکنم. با علم به اینکه، شما تحصیلکرده جامعهشناسی هستید و از ضعف نظریههای محافظهکارانه و توافقگرای ساختاری-کارکردی بااطلاعید. استدلال من درباره اینکه نظریههای نفوذ عملاً به چارچوب این پارادایم منسوخ میرسند (که به قول گیدنز، مصداق «اجماع ارتدوکسی» در علوم اجتماعی است) بود.
راجع به اینکه منش و روش محقق چیست و چه دلالتهای سیاسی و اجتماعی متفاوتی خواهد داشت هم که با من موافقید. همانطور که نوشتم خود شما به سوءاستفاده از این تحلیلها نزد مخاطب عام و نزد ساختار سیاسی انتقاد دارید.
در مورد کامنت آقای طالبی هم قبلش من با دقت نوشته بودم که فساد و دیگر آفتهای جامعه ما بیشتر سرطان و غده درونزا و گسترش یافته از درون است تا بیماری عفونی ناشی از عوامل ویروسی خارجی. لذا نمیشود به مقصر جلوه دادن عوامل خارجی یا حداکثر قصور سیستم ایمنی ساختار بسنده کرد. اشکال اصلی از درون است. اما تا زمانی که ما ساختار را «مقدس» جلوه دهیم و برای فرافکنی از قبول اشکالات ساختاری، همه چیز را به گردن «نفوذ» و «تهاجم» بیندازیم، در تحلیل مسائل موجود سرگردان خواهیم بود و به وادی خودفریبی خواهیم افتاد.
در این صورت، به وضع امروز میرسیم و این شوخی گزنده صادق خواهد بود که در نظامی به سر می بریم که نخستین رئیسجمهور، قائم مقام رهبری، نخستوزیر دفاع مقدس، رئیسجمهور پس از جنگ، رئیسجمهور اصلاحات و... همه یا عامل اجانب بودهاند و...
Abdollah Shahbazi, [29.08.16 16:48]
[In reply to Reza Nassaji]
ممنونم که باعث شدید این بحث بار دیگر مطرح شود. با این بخش از کامنت جنابعالی مشکل دارم ولی اجازه بدهید من یکی دیگر ادامه ندهم چون خستهام:
«فساد و دیگر آفتهای جامعه ما بیشتر سرطان و غده درونزا و گسترش یافته از درون است تا بیماری عفونی ناشی از عوامل ویروسی خارجی. لذا نمیشود به مقصر جلوه دادن عوامل خارجی یا حداکثر قصور سیستم ایمنی ساختار بسنده کرد.»
عبدالله شهبازی, [29.08.16 18:05]
ما هنوز این «عوامل ویروسی خارجی» را نمیشناسیم. اول باید بشناسیم و بعد میزان تأثیر آن را بسنجیم و بدانیم کدام مهمتر بوده: آن «ویروس خارجی» یا آن «غده درونزا»؟ ثانیاً، چرا «ویروس خارجی»؟ «ویروسهایی» را که کاملاً بومیشده هستند، و میتوانند بیش از من و شما تبارنامه ایرانی ارائه دهند، چرا باید «خارجی» بخوانیم؟
مزاح: در جنگ اول جهانی از زمستان 1295 به بعد چند میلیون نفر از مردم ایران بعلت بیماری مشمشه (آنفلونزای اسپانیایی) مردند. تحقیقات جدید ثابت کرده که منشاء آن یک کمپ بیمارستانی ارتش بریتانیا در ساحل فرانسه بوده و از طریق ارتش بریتانیا در جهان پخش شده.
@abdollahshahbazi
شکست دیپلماسی اقتصادی در عصر پسابرجام
در شش ماهه اول سال 2016، میزان سرمایه گذاری خارجی در ایران به 4.5 میلیار دلار رسیده است که با برنامه دولت مبنی بر جذب 30 تا 50 میلیارد دلار در سال جاری همخوانی ندارد.
به گزارش مراجع مستقل بین المللی جذب سرمایه گذاری خارجی در ایران در عصر پسابرجام، در کمترین میزان بوده است. کاهش سرمایه گذاری خارجی در شرایطی است که دولت در سه سال گذشته با ادعای دیپلماسی اقتصادی و دعوت از دهها هیأت بازرگانی و تجاری، نمایش ویژه ای برای جذب سرمایه گذاری خارجی نشان داده است ولی به نظر می رسد این اقدامات و حتی لغو تحریمهای اقتصادی نیز نتوانسته انتظار و نیاز ایران برای جذب سرمایه های خارجی را به طور کامل برآورده سازد. به عنوان مثال، جذب سرمایه گذاری خارجی در سال آخر دولت قبلی 4.6 میلیارد دلار بود ولی در سال 94 تا قبل از اجرایی شدن برجام به 2.5 میلیارد دلار کاهش یافته بود که 3 درصد کمتر از سال 2014 بود. بر اساس گزارش سال 2015 کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد (آنکتادUNCTAD) ایران زمینه جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی در رتبه 67 جهانی بوده است.
https://telegram.me/abdolrezadavari
آیا محمودرضا خاوری یهودی مخفی و از خانواده میزراحی است؟
یکشنبه، 7 شهریور 1395/ 28 اوت 2016، ساعت 8:32 بعدازظهر
در 28 خرداد 1395/ 17 ژوئن 2016 یادداشتی منتشر کردم با عنوان «محمودرضا خاوری و خانواده میزراحی: مافیای اسرائیل و تبهکاری سازمانیافته در ایران».
یادداشت فوق به علت اختلافات مالی خشایار خاوری، پسر محمودرضا خاوری مدیرعامل پیشین بانک ملی ایران، با شریک یهودی- اسرائیلیاش بنام سام میزراحی بود که کار ایشان به دادگاهی در کانادا کشید. این دو در چند پروژه ساختمانسازی انبوه در تورنتو شریک بودند و یکدیگر را به تقلب و کلاهبرداری متهم میکردند. نمیدانم این دادگاه به کجا کشید ولی آن زمان از نکته مهمی غافل ماندم.
در یادداشت فوق اشاره کردم که «میزراحی» (میزراخیم) نام یهودیانی است که در کشورهای اسلامی خاورمیانه، بطور عمده عراق و ایران، ریشه دارند و به معنی «مشرقیون» یا «اهل شرق» (بنی میزرخ= مشرق) است. و نیز اشاره کردم به چهره سرشناس خانواده میزراحی ایران بنام دکتر ابراهیم راد (قرین) که از سرمایهداران مهم دوران پهلوی دوم بود. در پایان آن یادداشت نوشتم:
«ارتباطات محمودرضا خاوری با خانواده میزراحی میتواند راز جنجال اختلاس عظیم او و ربط آن را با کانونی آشکار کند که از آن با عنوان مافیای اسرائیل یاد میشود... مافیای اسرائیل عنوانی شناخته شده است حتی برای یهودیان اسرائیل... بازنگری در ماجرای محمودرضا خاوری، و سایر جنجالهای بزرگ مشابه در ایران، از منظر فوق میتواند ابعادی شگفت از تکاپوی شبکههای تبهکاری سازمانیافته و پیوندهای خارجی آن را بشناساند. حیات جمهوری اسلامی ایران در گرو این شناخت است.»
در نظرات دریافتی، که همان زمان منتشر کردم، یکی از خوانندگان تأکید کرد که بر اساس آنچه در جریان دادگاه خشایار خاوری و سام میزراحی فاش شده، ارتباطات مالی محمودرضا خاوری با میزراحی در تورنتو (ارسال پول برای پروژههای مشترک انبوهسازی ساختمان در کانادا) باید متعلق به قبل از فرار خاوری از ایران و در زمانی باشد که خاوری مدیرعامل بانک ملی ایران بوده است.
در آن زمان بکلی غفلت کردم از این نکته آشکار که نام «خاوری» (مشرقی) شکل ایرانی شده نام «میزراحی» (مشرقی) است و خانوادههای میزراحی این معادل را به کار میبردهاند. یک نمونه معروف، پرویز خاوری خواننده یهودی ایرانی سالهای 1340 و 1350 است و دخترش شهره خاوری، خواننده سرشناس کنونی اسرائیل.
با توضیح فوق، میتوان این فرضیه را به شکل بسیار جدی مطرح کرد که محمودرضا خاوری از خانواده میزراحی و خویشاوند سام میزراحی است و اختلاف مالی میان خشایار خاوری و سام میزراحی اختلاف میان عموزادگان یهودی است که در تاریخ کمسابقه نبوده است.
@abdollahshahbazi
زیرنویس:
درباره اختلافات مالی و پرونده قضایی خشایار خاوری و سام میزراحی در کانادا بنگرید به گزارش بلومبرگ:
Katia Dmitrieva, The Condo Feud That Erupted Between an Iranian Fugitive and a Toronto Mogul, Bloomberg, June 17, 2016 — 4:30 AM IRDT
http://www.bloomberg.com/news/articles/2016-06-17/an-iranian-fugitive-toronto-property-mogul-and-a-deal-gone-awry
برای آشنایی با پرویز و شهره خاوری بنگرید به: «در جستجوی ریشههای ایرانی؛ درنگی بر کارنامه خوانندههای ایرانیتبار اسرائیل»، میترا فرهمند (اسرائیل)، رادیو فردا، 7 مرداد 1390
http://goo.gl/POivbw
برای آشنایی با یهودیان میزراحی یا میزراخیم بنگرید به این مقاله ویکیپدیای انگلیسی:
https://en.wikipedia.org/wiki/Mizrahi_Jewshttps://en.wikipedia.org/wiki/Mizrahi_Jews
---------------------------------------------------------------
اگر اشتباه نکنم, جریان اختلافات مالی شان در ساخت و ساز به نظر می رسد در پروژه های مختلف از جمله ساخت یک کنیسه در شهر تورنتو(بهترین کنیسه در 45 سال اخیر ) بر می گردد که طرح ساخت آن در سال 2014 اعلام شد و قرار بود Temmy letner forest hill jewish center نامگذاری شود المثنی از کنیسه jaslo در لهستان که در طول جنگ جهانی تخریب شده بود. بنا بر برخی اخبار به این منظور برج 11 متری آن در اسرائیل ساخته شده و به کانادا منتقل شده بود.
Khavari claims that he is owed profit and is seeking damages of at C$105 million ($81 million) as well as stakes in the other projects he claims he financed, which included several buildings on Hazelton St, a Jewish synagogue and the famous “The One” project in Toronto which will become Canada’s tallest tower.
@abdollahshahbazi
http://sam-mizrahi-lawsuit.ca/legal-battle-over-contract-breach/
http://www.yongestreetmedia.ca/devnews/mizrahisynagogue03122014.aspx
------------------------------------------------------------------
نظر دریافتی درباره محمودرضا خاوری
یکی از دوستان کامنت زیر را، که در یکی از گروهها درج شده، برایم ارسال فرمودند:
«جناب شهبازی چه لاطائلاتی بهم بافتهاند. خاوری فردی عشیرهای از طوایف خرمآباد است و همین الان خواهران و سایر اعضای خانواده او که نسل بر نسل اجدادشان از عشایر آنجاست دارند در خرمآباد زندگی میکنند. صهیونیسم و خانواده یهودی و مشرقی و چه و چهها تنها بافتههای ذهنی است.»
عبدالله شهبازی:
با تشکر از ارسال این کامنت به عرض میرساند:
فرضیهای که درباره خاوری مطرح کردم بسیار قوی است. محمودرضا «خاوری» این پول کلان دزدی را برای غریبهای اسرائیلی- کانادایی (سام میزراحی «غول» بسازبفروشی تورنتو) نمیفرستاد بلکه برای «خاوری» دیگری بنام سام «میزراحی» میفرستاد. کامنتی که ارسال فرمودید از آن حرفهای کلی است برای بستن دهان مخاطب از سوی فردی ناشناس و بدون دلیل و مدرک. اگر تاکنون کمترین اطلاع مستندی برای نفی این فرضیه داشتند پخش شده بود تا تأثیرات یادداشت من خنثی شود.
در یادداشت 27 خرداد 95 به کارنامه و سوابق آبراهام میزراحی (دکتر ابراهیم راد) اشاره کردهام که ساواک در گزارش 14 دی 1349 به دفتر ویژه اطلاعات و نیز در گزارش مفصل 17 آذر 1350 فعالیتهای مافیایی او و ارسال غیرقانونی پول به اسرائیل و بسازبفروشی انبوه او را در اسرائیل بیان کرده است. ساواک مینویسد:
«ابراهیم راد (قرین)، که نام سابقش میزراحی بوده، رئیس شرکت سهامی کارتن ایران و نیز شرکت برنت میباشد. شخص مذکور چه بوسیله سندسازی و چه شخصاً و چه به وسیله ایادی (مورد اطمینان) خویش ظاهراً به صورت قانونی و در حقیقت به صورت غیرمجاز از ایران ارز خارج مینماید و همیشه با استفاده از ریزهکاریهای امور تجارت یکی دو برابر سرمایه خویش اعتبار در اختیار دارد... بطور کلی شایع است که نامبرده با همکاری موشه دایان (وزیر دفاع اسرائیل) در کشور مزبور اقدام به کار آپارتمانسازی کرده است و نماینده وی در اسرائیل یک نفر ایرانی یهودی است بنام نادر دادبخش که در اسرائیل مقیم است و ضمناً در بانکهای ایران دارای حسابی است که راد کلیه معاملات را از حساب مزبور وکالتاً برداشت مینماید و با این عمل نامبرده حساب شخصی قابل توجه برای خودش ایجاد نمیکند...»
شباهت عملیات پنهان مالی آبراهام میزراحی و محمودرضا خاوری و نیز نحوه استفاده از پول خارج شده از ایران (آپارتمانسازی انبوه، آن زمان در اسرائیل اکنون در کانادا) بسیار عجیب است. با این حال مسئله میزراحی بودن محمودرضا خاوری را به صورت سئوال و فرضیه مطرح کردم.
@abdollahshahbazi
روسای دولتی که در ایران خود را دکتر معرفی کردند !
در کشور ما پدیده هایی که در سایر ممالک عجیب و غیر قابل باور هستند ، بسیار عادی و معمول هستند .
یکی از این موارد علاقه شدید مردم به مدرک تحصیلی عالی بوده که منجر به آفاتی گردیده است . از بارزترین آفات آن روسای دولتی هستند که به دکتر اشتهار داشته ولی فاقد مدرک دکترا بوده و یا فرآیند اخذ مدرک و تحصیلات آنها دارای ابهام است .
می توان روسای دولتها را در ایران به دو دسته تقسیم کرد : دکتر و غیر دکتر
از روسای غیر دکتر می توان به شهید محمد علی رجایی و نیز مهندس میرحسین موسوی اشاره کرد .
مابقی روسای دولتها خود را دکتر و یا معادل حوزوی آن مطرح کرده اند که باز دو دسته هستند :
1- دارای مدرک دکتری معتبر و بدون شک و شبهه
2- مدعی دارا بودن مدرک دکترا با وجود شک و شبهه
می توان گفت تنها رییس دولت تاریخ ایران که مدرک دکترای خود را با طی تشریفات قانونی و بدون شک و شبهه اخذ کرده است « محمود احمدی نژاد » است . وی دانش آموخته مقطع دکترای رشته مهندسی عمران از دانشگاه علم و صنعت تهران است و در حال حاضر عضو هیات علمی همان دانشگاه است .
اما در خصوص مابقی روسای دولت ( مدرک تحصیلی آنها ) ابهام جدی وجود دارد که به شرح زیر هستند :
1- سید ابوالحسن بنی صدر
او در دانشگاه تهران، در رشتههای اقتصاد و حقوق اسلامی تحصیل کرده است .
بنیصدر و همچنین حسن حبیبی (معاون اول اسبق برخی از روسای جمهور ایران) که از شاگردان احسان نراقی، نظریهپرداز، محقق و یکی از مؤسسان بنیاد فرهنگ ایران زیر ریاست عالیه فرح پهلوی بودند به همت نراقی برای ادامه تحصیل به اروپا رفتند. با این وجود برخلاف اطلاعات موجود در برخی منابع و استفاده از عنوان دکترا، او هرگز موافق به دریافت این مدرک و یا تدریس ان در دانشگاه نگردید .
2- علی اکبر هاشمی رفسنجانی
در سالهای قبل از انقلاب بعد از اتمام دروس سطح که معادل فوق لیسانس می باشد ، در دروس خارج آیات عظام همچون بروجردی ، امام ، شریعتمداری شرکت کرد ، اما با توجه به اینکه تحصیل وی در این مقطع منتهی به اجازه اجتهاد و یا تالیف کتابی نبوده و هیچ اثر خاصی نیز از فعالیت های فقهی وی در آنزمان نیست و یا اینکه صحبتی از اساتید در خصوص ایشان نقل نگردیده و هیچ سابقه ای از تدریس دروس حوزه ( که در مجتهدین و حتی طلاب غیر مجتهد معمول است ) از ایشان موجود نیست ، می توان مساله اجتهاد ایشان را در هاله ای از ابهام دانسته و نهایتا به پایان سطح توسط ایشان که معادل کارشناسی ارشد است قایل بود . او حتی در آزمون فقهی شورای نگهبان نیز شرکت نکرده است .
جالب اینجاست که وی در حال حاضر از سوی طرفداران خود به آیت الله هاشمی ! مشهور است و هیچ نوع ارتباط تحصیلی نیز در سالهای بعد از انقلاب با حوزه های علمیه نداشته است .
3- سید محمد خاتمی
وی سال 1348 (1969 میلادی) از دانشگاه در مقطع کارشناسی فلسفه فارغالتحصیل شد و تحصیلات خود را تا سطح کارشناسی ارشد در رشته علوم تربیتی دانشگاه تهران ادامه داد.
او در هنگام انتخابات ریاست جمهوری 1376به دکتر مشهور بود در حالیکه هیچ سابقه تحصیلی در آن مقطع نداشت و حتی مدرک دکترای افتخاری نیز نداشت با لقب دکتر موفق به پیروزی در انتخابات شد.
سیدمحمد خاتمی که به اذعان رئیس دفتر خود آقای ابطحی سال 1376 هم بدون داشتن مدرک دکتری، از سوی اطرافیان و حامیانش «دکتر خاتمی» خوانده میشد و در تبلیغات آن سال با همین عنوان توانست رأی مردم را کسب کند، پس از رسیدن به پست ریاست جمهوری، بر خلاف صریح قوانین کشور، در مکاتبات دولتی نیز دکتر خاتمی نامیده میشد. ذکر این نکته نیز ضروری است که با مدرک دکترای افتخاری نمیتوان کسی را دکتر دانست و او را در مکاتبات و موقعیتهای شغلی دکتر خطاب کرد، اما آقای خاتمی زمانی دکتر خطاب میشد که حتی آن دکترای افتخاری را هم که با تکیه بر موقعیت ریاست جمهوری ودر ماه آخر ریاست خود( اردیبهشت 1384) بر کشور و بدون تشریفات قانونی توسط رضا فرجی دانا دریافت کرده بود ، در چتنه نداشت. به عنوان نمونه از مکاتبات رئیس کل بانک مرکزی با آقای خاتمی در سال 1379 می توان نام برد که او را دکتر خطاب کرده است که تصویر آن در اینترنت موجود است .
4- حسن روحانی :
وی بنابر مشهور دکترای حقوق خود را از اسکاتلند گرفته است . ابتدا خود عنوان نمود از دانشگاه گلاسکو و بعد از حرف و حدیث ها و اعلام سخنگوی دانشگاه مزبور مبنی بر عدم سابقه تحصیل وی در آن دانشگاه ، او در فیلم تبلیغات انتخاباتی خود با تغیر نام محل تحصیل خود ، نام آنرا دانشگاه کالدونیان اعلام کرد .
ابهام در خصوص مدرک تحصیلی وی هنوز نیز وجود دارد !
در پایان تکرار این نکته خالی از لطف نیست که تنها یک رییس دولت در تاریخ ایران بعد از انقلاب دارای مدرک مسلم دکتری بوده که « دکتر محمود احمدی نژاد » می باشد .
????چگونگی نابودی طب اسلامی در ایران
سیریل الگود یهودی: ما 300 سال تلاش کردیم تا توانستیم طب ابن سینا را در ایران دفن کنیم.
???? این سوال مطرح که اگر واقعا طب سنتی روش موثری برای درمان بسیاری از بیماری هاست، چرا در دوره ای از تاریخ، یک دفعه ترک شده است؟ آیا مردم نسبت به گنجینه ی علمی خود دچار فراموش کاری شده اند یا برنامه ی خاصی برای نابودی آن اجرا شده است ؟
????مطالعه ی کتاب «تاریخ طب در ایران» نوشته ی «دکتر سیریل الگود» پزشک سفارت انگلیس در دربار قاجار، حقایق تلخی را بر ما روشن می کند.
????با خواندن کتاب «تاریخ طب در ایران» متوجه می شویم که استعمار اولین بار به وسیله ی طب خود وارد این مملکت شد و حذف طب سنتی، بنا به اعتراف سیریل الگود و سایر مورخین و اطبای غربی، حرکتی خزنده بود که طی ده ها سال تلاش و برنامه ریزی بی وقفه حاصل شد و جهت این حرکت نیز از بالا به پائین بود، یعنی ابتدا شاهان و شاهزادگان را متقاعد کردند ، بعد راه آموزش طب سنتی را مسدود و در نهایت مردم را مجبور به روی آوردن به طب شیمیایی کردند.
????سیریل الگود در کتاب خود می گوید :
«مبارزه با طب سنتی از زمان شاه عباس صفوی که مقارن با ورود کمپانی هند شرقی به ایران بود، در دستور کار قرار گرفت، لیکن به علت مقاومت مردمی هیات هایی که در زمان صفویه به ایران می آمدند توفیقی به دست نیاوردند.»
????پزشک کمپانی هند شرقی در آن زمان فردی به نام FRYER بود. او در مورد این ناکامی می گوید:
“این ها اصلا عادت ندارند با مطالعات و تحقیقات جدید پیشرفت کنند و از این جهت، با همان تعصبی که به مقدسات متمسک هستند ، به اصول طب خود چسبیده اند.”
????این سخنان علاوه بر این که عصبانیت این پزشک از اعتقاد مردم به طب خود را نشان می دهد، بیانگر شدت اعتقاد مردم آن زمان به طب سنتی در حد باورهای مذهبی می باشد.
????آیا اگر مردم که طبیعتا همیشه به سلامتی خود علاقه مندند، از طب سنتی خود نتیجه نمی دیدند و از آن راضی نبودند، چنین به آن پایبندی نشان می دادند؟
????بعد از دوران صفویه به دوران قاجار می رسیم. سیریل الگود در ادامه ی کتاب خود می گوید:
«ویژگی مهم دوران قاجار، انتقال طب ابن سینا به طب هاروی و پاستور بود. هیات های نمایندگی که در این زمان به ایران می آمدند، اغلب پزشک بودند و به این ترتیب طب غربی به ملایمت و آهستگی در سنگرهای طب سنتی نفوذ کرد.»
????از این سخنان، خزنده بودن و اینکه این حرکت یک حرکت جنگی و به قصد غلبه و تسلط فرهنگی بوده است، روشن می شود. واضح است که برای غلبه بر یک ملت باید آن را نسبت به داشته های خود دچار خود باختگی کرد و کدام خود باختگی از این بالاتر که یک ملت بپذیرد برای حفظ سلامتی و درمان خود محتاج به بیگانگان است؟ پس وقتی در این سنگر تسلیم شود، سایر سنگرها را راحت تر تخلیه می کند و دقیقا به همین علت است که هیات های نمایندگی غربی که به ایران می آمدند عمدتا از میان پزشکان انتخاب می شدند.
????سیریل الگود زمانی این اعترافات را می گوید که اهداف استعمار در این مورد کاملا پیاده شده و کار از کار گذشته است. وی اظهار می دارد
«بدیهی است که اکنون دور نمای طب به نحو محسوسی تغییر یافته بود. 50 سال آموزش بوسیله ی اساتید خارجی، نسلی را پدید آورده بود که دید آنها کاملا با پدرانشان متفاوت بود. این نفوذ فرهنگ غربی به وسیله ی هیات های پزشکی در مراکز مختلف کشور تقویت شده بود و بزرگترین افتخار و اعتبار را در این مورد باید به این هیات ها داد.
????سیریل الگود آن گاه وضع قانون منع طبابت سنتی را به عنوان آخرین میخ تابوت ابن سینا معرفی کرده و می گوید
??“در سال 1911 وضع قانون طبابت بر اساس دیپلم و مدرک صورت گرفت که می گفت: هیچکس در هیچ نقطه از ایران حق اشتغال به هیچ یک از فنون طبابت را ندارد، مگر اینکه از وزارت معارف اجازه نامه گرفته یا تصدیق نامه از ممالک خارجه داشته باشد.
??بدین ترتیب آخرین میخ تابوتی که حاوی جسد مرده ی طب سنتی بود کوبیده شد. سمت معلمی طب ابن سینا نیز منسوخ شد. تمام این اصلاحات نشان می داد که با سپری شدن دوره مجریان طب رازی و ابن سینا، روش های طبی منسوب به آنان نیز محکوم به فنا گردیده است. رسم دیرینه ی خدمت شاگردی نیز از بین رفت و حکیم ها دیگر نمی توانستند شاگردانی به سوی خود جلب و معلومات و تجربیات عملی خود را به آنها منتقل کنند. تمامی این پیشرفت ها به وسیله ی سیاست اروپا به شدت کنترل می شد.
??م اصلا صحبت از یک حرکت علمی و یک جایگزینی منطقی در کار نیست و اصلا تحقیق و بحثی در تاریخ نمی بینیم که مقایسه ای میان طب رایج و طب سنتی انجام داده و رای به برتری طب رایج داده باشد.
????آری این بود مختصری از حادثه ی نامیمونی که بر سر طب سنتی ما و مخصوصا حجامت رفته است.
?? #گوش_به_زنگ(سیاسے):
??https://telegram.me/joinchat/CDjscDvZGgbcyj_gAeKOQw
آیا تلگرام امنیت دارد؟
با توجه به تماسهای کاربران عضو، طی دوهفته اخیر روزانه به طور متوسط 150 نفر از اعضای کانال تلگرامی دکتر عبدالرضا داوری حذف شده اند.
این اتفاق برای برخی دیگر از کانالهای حامی رییس جمهور سابق با ابعاد دیگر در حال وقوع بوده و در 24 ساعت اخیر نیز شدت یافته است.
بدون تردید در این روند هماهنگی آشکاری میان دستگاههای داخلی و خارجی که به نحوی به سرورهای تلگرام دسترسی دارند صورت پذیرفته است.
این اقدام که در تضاد آشکار با اصول آزادی جریان اطلاعات است را محکوم میکنیم.
علی رادمان فر
مدیر کانال تلگرامی دکتر عبدالرضا داوری
https://telegram.me/abdolrezadavari
دولت بهار: وکیل شرکت توسعه سرمایه گذاری امیر منصور آریا گفت: شرکت صنایع غذایی دریاچه گهر لرستان یکی از شرکت های زیر مجموعه گروه امیر منصور آریا بوده که آقای وزیر کشور و بانک ملی با افتخار آن را افتتاح کرده اند.
-------------------------------------------------------------------------- |
به گزارش دولت بهار، غلامعلی ریاحی در گفتگو با موج گفت: روز پنجشنبه مورخ 95/05/07 طرح عظیم گهر با حضور آقای وزیر کشور و مقامات استانی رسما افتتاح شد و به عنوان مظهر اقتصاد مقاومتی معرفی گردید. به جهت آگاهی عموم و مسئولین نظام لازم است اعلام کنم که شرکت صنایع غذایی دریاچه گهر لرستان یکی از شرکت های زیر مجموعه گروه امیر منصور آریا بوده و پایه گذاری آن از سال 86 آغاز شد که با مبلغ 36 میلیارد تومان از منابع بانکی تامین گردید.
وی افزود: در مقابل گروه آریا علاوه بر 43 میلیارد تومان سرمایه گذاری مستقیم در این پروژه از طریق شرکتهای تحت مالکیت خود نظیر آهن و فولاد لوشان تمامی امورات اجرایی را انجام داده و از پنج سال پیش در حالی که فاز اول این پروژه آماده بهره برداری بود که اخیرا تبلیغات منتشر شده در رسانه ها به گونه است که گویا اجرا و راه اندازی پروژه گهر تماما توسط دستگاه های اجرایی دیگر صورت گرفته است.
وکیل شرکت توسعه سرمایه گذاری امیر منصور آریا گفت: این پروژه از پنج سال پیش تحت توقیف قضایی بوده و امورات آن زیر نظر ناظر قضایی اداره می شد، تا اینکه اواخر سال گذشته سهام متعلق به شرکت توسعه سرمایه گذاری امیر منصور آریا به میزان 95% در اجرای حکم دادگاه انقلاب به عنوان قسمتی از رد مال پرونده از جانب دادستانی و سهامداران واگذار شد.
لازم به ذکر است بهای ارزیابی این پروژه با احتساب بدهی ها به صورت خالص 111 میلیارد تومان برآورد شده بود که اگر مطالبات گروه آریا به آن اضافه شود«معادل 43 میلیارد تومان» جمعا حدود 154 میلیارد تومان ارزش پروژه بوده که عینا واگذار شده است.
وکیل مه آفرید خسروی اظهار داشت: تبلیغات مربوط به افتتاح پروژه به گونه ای پیش رفته که نقش شرکت آریا و مدیران شرکت گهر مغفول واقع شده است. این پروژه استعداد آن را دارد که به عنوان بزرگترین پروژه صنعتی در نوع خود در خاورمیانه معرفی گردد البته اگر آنگونه که وعده داده شده در آینده سرمایه لازم جهت راه اندازی فازهای بعدی (طبق طرح کلی پروژه گلهر) را با تزریق سرمایه لازم تامین کند و الا آنچه تا کنون رخ داده و افتتاح گردیده تحت مدیریت گروه آریا و مدیران وقت شرکت گهر بوده است.
سال 1390 بود که استاندار فعلی سمنان که در آن زمان نماینده مجلس بود در دبیرخانه مناطق آزاد به دیدن من آمد . هدف وی از ملاقات پیگیری اخذ بودجه برای منطقه ویژه اقتصادی حوزه نمایندگی اش بود. ایشان از من میخواست دولت به هر شکل ممکن در منطقه مزبور سرمایه گذاری نماید . به ایشان گفتم شما که می دانید قانوقا" این کار امکان پذیر نیست چون مطابق قانون مناطق ویژه مصوب مجلس می بایست سایر بخشها خصوصا" بخش خصوصی در این مناطق سرمایه گذاری نماید و دولت مجاز به پرداخت بودجه مستقیم نیست. ایشان به بنده گفت آبرویم در خطر است و بزودی انتخابات مجلس برگزار میشود و خواهش میکنم به هر شکل ممکن از جایگاه خود بعنوان معاون رئیس جمهور استفاده کرده و دولت در منطقه ویژه حوزه انتخاباتی او سرمایه گذاری نماید. به هرحال اصرار از ایشان و توضیح غیر قانونی بودن کار از من . دست آخر به ایشان گفتم آیا بهتر نبود بجای سال پایانی مجلس از همان ابتدای نمایندگی می آمدید و با کمک یکدیگر سرمایه گذار خصوصی پیدا میکردیم . اما اگر روزی شما هم مسئول اجرایی شدید سعی کنید مطابق قانون از فرصت خدمت به مردم استفاده کنید و خیلی هم به فکر تبلیغات و مطرح شدن نباشید چرا که این با ارزشهای انقلاب کاملا در تضاد است و آبروی انسان هم دست خداست و نه بنده خدا .
