سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش

پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :38
  • بازدید دیروز :52
  • کل بازدید :499528
  • تعداد کل یاد داشت ها : 577
  • آخرین بازدید : 103/1/31    ساعت : 10:45 ع

?? لحظه سقوط

ارتشبد قره باغی آخرین رئیس ستاد مشترک ارتش شاه از ساعات پایانی رژیم پهلوی چنین می گوید : در ساعت ده و نیم صبح روز 22 بهمن ماه 1357 در جلسه شورای فرماندهان اظهار کردم: پریشب همافران نیروی هوایی در مرکز آموزش هوایی دوشان‌تپه با افراد گارد شاهنشاهی درگیری پیدا می‌نمایند. سپس دیشب در جلسه شورای امنیت ملی به فرمانداری نظامی تهران دستور داد که مقررات قانون حکومت نظامی را به موقع اجرا بگذارد.
سپس سپهبد مقدم رئیس ساواک اظهار داشت :تیمساران اطلاع دارند که مدتی است آقای نخست‌وزیر ساواک را  منحل کرده‌اند . در حقیقت سازمان امنیتی وجود ندارد و تمام پرسنل این سازمان در سطح کشور بلاتکلیف و سرگردان هستند. من خودم هم بلاتکلیف می‌باشم .
سپهبد بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی گفت: دیشب به هر ترتیب بود30  دستگاه تانک از لشکر گارد برای کمک به مرکز آموزش دوشان‌تپه نیروی هوایی آماده کردیم و در حدود ساعت 3 بعد از نصف شب به سرپرستی سرلشکر ریاحی فرمانده لشکر گارد حرکت کردند. اما در حدود تهرانپارس مردم جلوی ستون اعزامی را گرفته ضمن تیراندازی، ارابه‌ها را آتش زدند که خبر سپس کشته شدن سرلشکر ریاحی رسید. نیروی زمینی در اثر وقایع ناگوار چند روز اخیر وضع آن به صورتی درآمده که باید بگویم قادر به هیچ‌گونه عملی نمی‌باشد.
سپهبد حاتم جانشین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران چنین اظهار کرد: ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته و قادر به انجام عملی نمی‌باشند. ماههاست که امور کشور تعطیل است. آیت‌الله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است. تمام ملت ایران هم عملاً در این مدت نشان داده‌اند که پشتیبان ایشان و خواستار جمهوری اسلامی هستند. آقای بختیار هم می‌خواهد جمهوری اعلان کند ولی طرفداری در بین مردم ندارد! پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی  ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید.
ارتشبد حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات پس از تأیید پیشنهاد سپهبد حاتم اضافه نمود: به نظر من هم دیر شده است.
پس از اظهارنظر و بحث رأی گرفته شد و بی‌طرفی ارتش به اتفاق آراء مورد تصویب قرار گرفت.

تصویر ارتشبد قره باغی
http://s4.img7.ir/QA4wG.png

 مطلب کامل در آدرس زیر
https://t.me/bozorgmehr_channel/69








      

غیر از اصلاح طلبان، گروه و جماعتِ دیگری را ندیدم که انقدر خودش را بشمارد!
مدام درگیرِ تعداد خودشان هستند، هی جمعیتِ خودشان را از ابتدا تا انتها حساب می کنند!
خوددرگیریِ عجیبِ دیگری که دارند، شمردنِ جمعیتِ مراسمِ دیگران است، اگر یادتان باشد بعد از هر سفرِ دکتر احمدی نژاد، خط کش و گونیا دست می گرفتند و با جدیت و پشت کارِ یک دانشجو در شبِ امتحان، تانژانت کتانژانتِ محلِ سخنرانی احمدی نژاد را می گرفتند!
به نظرم فوبیایِ کم تعداد جلوه پیدا کردن دارند!

@rostamali








      

ممنوع التصویری هوشمندانه احمدی نژاد

به قصد تهیه مطلبی در مورد افزایش محدودیتها در حوزه فرهنگ و هنر در دو سه سال گذشته، مشغول جستجو در آرشیو گزارش ها و خبرها بودم. به یادداشتی از محمد معتمدی(خواننده) رسیدم که اوایل آذرماه گذشته در اینستاگرام خود منتشر کرده بود. معتمدی چنین نوشته بود:

    «روح استادم محمدرضا لطفی شاد. بعضی حرفهایشان را هرچه بیشتر می گذرد بیشتر درک می کنم. ایشان خیلی موافق حضور من در صدا و سیما نبودند و به بنده می فرمودند:

تلویزیون ایران در موسیقی هنرمندان منتخبی دارد که روی آنها سرمایه گذاری کرده. نباید توقع داشته باشی به اندازه آنها به شما فضا بدهند. حق هم دارند. شما هم اگر روی یک پروژه ای سرمایه گذاری کنید طبیعی است که روی پروژه خودتان تبلیغات کنید، نه برای پروژه دیگران. شما در پروژه آنها نیستی. این مراودات جسته گریخته صدا و سیما با شما برای این است که عنوان ممنوع الکاری را از شما بگیرند. ممنوع الکاری یک برد تبلیغاتی دارد که آن را هم به شما نمی دهند.
روح استاد عزیزم شاد، با پند های پدرانه اش.»

لب مطلبی که از مرحوم محمدرضا لطفی نقل شده این جملات است که دوباره آنها را تکرار می کنم:

    «این مراودات جسته گریخته صدا و سیما با شما برای این است که عنوان ممنوع الکاری را از شما بگیرند. ممنوع الکاری یک برد تبلیغاتی دارد که آن را هم به شما نمی دهند.»

مرحوم لطفی یک مصداق و نمونه از یک اصل کلی را برای شاگردش بیان کرده است. اینکه اگر هدف، مقابله با شهرت و محبوبیت و مطرح شدن یک شخص باشد، سانسور نیم بند و اعلام نشده او، از بایکوت کامل و اعلام شده او اثر بیشتری دارد.

مقایسه کنیم رفتاری را که صدا و سیما و رسانه های وابسته به مراکز رسمی قدرت، به هر دلیلی در قبال دو رئیس جمهور پیشین کشور در پیش گرفته اند: یکی به طور رسمی و اعلام شده، ممنوع التصویر و مورد بایکوت است و دیگری هم البته سانسور است اما به صورت اعلام نشده، غیررسمی و نیم بند (احمدی نژاد).

 مثالها فراوانند: در روز انتخابات اخیر مجلس، صدا و سیما، رای دادن سران نهضت آزادی را پخش می کند، اما هیچ تصویر و مصاحبه ای از رای دادن محمود احمدی نژاد پخش نمی کند. در مراسم عزاداری بیت رهبری در محرم گذشته، محمود احمدی نژاد در کنار مقام معظم رهبری نشسته است و تلویزیون هم به مدت دو ساعت این مراسم را پخش می کند، اما یا تصویری از شخص رهبری پخش نمی شود یا تقریبا تمام کادرهایی که از ایشان پخش می شوند ، کادرهای بسته و تک نفره اند تا معلوم نباشد احمدی نژاد در کنار ایشان نشسته است. در سفر اخیر احمدی نژاد به جیرفت، با کمترین تبلیغات و بدون لشکرکشی های اتوبوسی، دهها هزار نفر به استقبال او می آیند اما این استقبال چشمگیر در تمام خبرگزاریهای کشور بایکوت می شود و مثالهای متعدد دیگر. تاکید می کنم، واقعا متعدد.

با تمام این احوال، تاکنون هیچ مقامی به صورت رسمی، ممنوع التصویری احمدی نژاد را اعلام نکرده است و به هر حال در سه سال گذشته، پنج یا شش باری، گیریم که اغلب بسیار گذرا و در لانگ شات، او را در گزارشهای صدا و سیما دیده ایم؛ همان «مراودات جسته گریخته صدا و سیما» که مرحوم لطفی به شاگردش گفته است، که زبانی نتواند ادعا کند احمدی نژاد ممنوع التصویر است، که همان «برد تبلیغاتی ممنوع التصویری» را هم به او نداده باشند. و در سوی دیگر ماجرا، رییس جمهور اسبق است که صرفا و به عنوان نمونه، مروری بر صفحه اینستاگرام ایشان، معلوم می کند برچسب «ممنوع التصویری» در عمل چه موهبت ارزشمندی به ایشان بوده است. موهبتی که یک چشمه از برکات آن را در ویدئوی اینترنتی ایشان در انتخابات اخیر مجلس دیدیم.

احمدی نژاد، شخصیت سانسور شده ای است که هوشمندانه، حتی «برد تبلیغاتی ممنوع التصویری» را از او دریغ کرده اند.

منتشر شده در سایت مستبین / 22 اردیبهشت 1395:
http://mostabin.com/89668








      

??به مناسبت #9دی و برای اولین بار منتشر میشود؛
?? آقا قبول کردند هیاتی برای بررسی اعتراضات موسوی تشکیل شود؛ اما...

?? آیت الله هاشمی شاهرودی میگوید: آقای موسوی و آقای هاشمی را به قوه‌ی قضائیه دعوت کردیم. آقای موسوی برای تظاهرات اعلامیه داده بود. گفتم آقا! اینکار را نکنید و از این کار دست بکشید. گفتم اگر به نتایج انتخابات اعتراضی دارید، آقا قبول دارند و هیئتی را برای بررسی معین می‌کنند.
?? گفت شرط لغو بیانیه این است که به من اجازه بدهند در صداوسیما صحبت کنم. گفتم می‌شود این کار را کرد. به دفتر آقا زنگ زدم. به دبیر وقت شورای امنیت هم زنگ زدم و گفتم آقای موسوی چنین شرطی دارد. گفتند ما ترتیب کار را می‌دهیم.
?? گفتم باید به صداوسیما بگویید که زمان بگذارند تا ایشان صحبت کند. بعد گفتم آقایان با شرط شما موافقند، شما هم تظاهرات را لغو کنید.
??آنجا پیش ما قول داد این کار را بکند و آنها هم واقعاً حاضر بودند که به ایشان برای صحبت در تلویزیون وقت بدهند، اما از پیش ما که رفت، نمی‌دانم کدام خنّاسان ذهنش را عوض کردند و کار خودشان را کردند...

??چند روایت از تلاش‌های صورت‌گرفته برای جلوگیری از #فتنه88 ??
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=35263








      

در نکوهش ایجاد استغنا و تحصیلِ حاصل: با حذف محموداحمدی‌نژاد و بدنامی باقرقالیباف(تنها رقبای جدی) از گردونه رقابت و حمایت نامشروط و پیشاپیش قاطبهء اصلاح‌طلبان و بیعت روزافزونِ اصولگرایان سنتی از انتخاب مجدد جناب آقای دکتر روحانی به ریاستِ جمهوری اسلامی، خداوکیلی! دولت ایشان دیگر چه نیازی دارد به ملاحظه افکارعمومی؟ دیگر چه نیازی دارد به دغدغه‌های مردمِ معمولی؟ دیگر چه نیازی دارد به جوان‌سازیِ پیرترین دولتِ پس از مشروطه؟ دیگر چه نیازی دارد به پیگیری وعده‌های وانهاده؟ دیگر چه نیازی دارد به ترمیم ادبیاتِ منتقدستیز و اصلاحِ خطوط ارتباط و اطلاع‌رسانی؟ دیگر چه نیازی دارد به شایسته‌سالاری و شفافیّت اداری و مالی؟ دیگر چه نیازی است به آمارهای درست؟ دیگر چه نیازی است به اهلِ فکر و فرهنگ؟ دیگر اصلا چه نیازی است به تحویل گرفتن و جوابِ سلام دادن به حتّی همین حامیانِ سیاسی و رسانه‌ای و پیشاپیش؟ @iranoralhistory








      

"این بار اول نیست!"
??yon.ir/AWEo

بعد از اشاره دکتر داوری به سخنان حسین شریعتمداری در جمع دانشجویان تحکیم وحدت که مسئول مستقیم رابطه با آمریکا را رهبر انقلاب عنوان کرده بود و این سئوال شده بود که این اقدام آگاهانه صورت گرفته یا نه، باید گفت که این اولین بار نیست حسین شریعتمداری قریب به مضمون همچین موضوعی را مطرح می کند!!

بعد از آخرین حضور احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل در اوایل مهرماه 91 اظهارات رییس جمهور وقت در حاشیه اجلاس سبب شد باردیگر تمامی رسانه های داخلی هجمه سنگینی علیه دولت ایجاد کنند!

در آن دوران که احمدی نژاد به عنوان نماد مبارزه با امپریالیست و صدر آن آمریکا نه در منطقه بلکه در دنیا شهره بود، رسانه های وابسته به جریان اصولگرا مدعی شدند که احمدی نژاد خواهان رابطه با آمریکاست (هرچند به عقیده نگارنده بهترین فرد برای مذاکره مستقیم با آمریکا احمدی نژاد بود) در همین اثنا حسین شریعتمداری با انتشار یاداشتی  با عنوان "چرا جدی گرفته نشد!؟" تاکید کرده بود که دولتمردان آمریکایی پیشنهاد دولت ایران برای ارتباط با آمریکا را "بدون پشتوانه" تلقی کرده اند!
وی در همین یادداشت علت "بدون پشتوانه" دانستن را مخالفت رهبر انقلاب و صراحتا اعلام میکند که تصمیم گیری در این امر به عهده ایشان است!

به راحتی با کنکاشتی در تاریخ می توان دریافت که این اقدام شریعتمداری که مسئولیت مذاکره با آمریکا را متوجه رهبر انقلاب می کند نه تنها بار اول نیست بلکه سبقه تاریخی نیز دارد و حسین شریعتمداری به صورت کاملا آگاهانه مسئولیت مذاکره با آمریکا و برجام را متوجه رهبر انقلاب می داند!

??????
https://telegram.me/joinchat/BHqI3D8dlxTfSm-S0oENgA








      

ناآمدگان!
مُراد از «ناآمدگان» در این سرمشق کنایه از آنانی است که پیش از این آمده اند و اینک و در آستانه فصل نوینی از برآمدن بر دوازدهمین سکوی ریاست جمهوری ایران ترجیحاً نیآمدن و ناآمدگی شان مطلوب تر و مقرون تر به ثواب و استصواب  است.
به تعبیر رندانه «عُمر خیَام» ناآمدگان اگر بدانند که ما ـــ از دهر «چه» می کشیم؛ نآیند دگر!
از جمله «محمود احمدی نژاد» که حسب همه صواب دیدها و رغم همه صلاح دیدها، مزیت نیآمدنش مُرجّح بر عزم مجدد و محتمل اش در ورود به آزمون ریاست جمهوری دوازدهم است.
آقای احمدی نژاد با لحاظ حداقلی از فراست باید بر این واقعیت اذعان داشته باشند که ایشان فرزند زمانه خویشتن بودند.
84 تا 92 بنا به دلائلی قابل فهم و ناشی از تحولات بیرونی و تغافل های درونی حضور و ظهور پدیده ای در قامت «احمدی نژاد» را اقتضا می کرد. اما بیرون از داوری اجمالی نسبت به کارنامه ریاست جمهوری ایشان و با اذعان بر کارهای خوب و بزرگی که ایشان کرد توام با کارهای بد و ناروائی که ایشان نباید می کرد در مجموع مصلحت ایشان و مصلحت کشور موید آن است تا احمدی نژاد تا همین اندازه به سهم موجود خود در تاریخ، قناعت ورزد! (1)
هر چند به پشتوانه پایگاه مردمی قابل وثوق احمدی نژاد نزد «اقشار محروم» پیروزی مجدد ایشان در 96 نمی تواند نامحتمل باشد اما به همان اندازه که احمدی نژاد بتواند در انتخابات 96 اقبال مردمی به خود را بازتولید کند به همان میزان نیز چگالی سیاسی ایشان نزد اقشار «متنفر از محروم»  برخوردار از دافعه و اینرسی منفی هست تا «محمود» با جلوس مجدد بر کرسی ریاست جمهوری بتواند محیط اجتماعی و سیاسی ایران را بسرعت در یک دو قطبی متصلب و نامنعطف در حد فاصل محمودیان و نامحمودیان استوار و بازسازی کند.
بر این منوال احمدی نژاد اگر ایقان نیز بر پیروزی خود در انتخابات 96 داشته باشد ایثارگرانه موظف است تا ضمن استنکاف از پوشش مجدد خلعت ریاست جمهوری، صلاح کشور را بر کامیابی خود مُرجح بدارد.
احمدی نژاد بنا به دلائلی قابل تبیین بصورتی ناخواسته حامل ویروس «شیطان زدگی» است! (2)
ویروسی که می تواند برون ریخت کهیر «خودبرتر بینی» توام با «غیر کهتربینی» نزد اقشار وسیعی از ایرانیان مبتلا به «ایدئولوژی شیطانی» را اپیدمیک کند! (3)
اقشاری که در بزرخ «خود بینی» و «خود برتر بینی» و اتکای بر یک «هستی شناختی ارزش مدارانه» با ظهور مجدد احمدی نژاد بیماری شان تا آن اندازه عود خواهد کرد تا بتواند محیط سیاسی ـ اجتماعی ایران را در بازتولید یک دو قطبی آنتاگونیستی قفل نماید و کاراز سیاسی در ایران را از حیّزِ انتفاع بیاندازد. (4) و (5)
لذا و بر این روال بازگشت احمدی نژاد به پاستور معطوف به هیچ گشایشی در کشور نخواهد شد.

دکتر سعید جلیلی نیز از جمله شخصیت ها و رجالی در ایران است که علی رغم همه شانیت و شایستگی ها و قوام و ورز و پختگی شخصیت سیاسی و معرفت انقلابی، بعد از حضورش در انتخابات 92 می توان رسالت تاریخی ایشان را «بعد از آن حضور» انجام پذیرفته شده، محسوب کرد.
توفیق بزرگ جلیلی یا بزرگ ترین توفیق جلیلی آرای 4 میلیونی ایشان در 92 بود.
جلیلی را به صفت شخصیت و به اعتبار هویت سیاسی و فهم بدون اعوجاج و نابی که از اندیشه حامل انقلاب اسلامی دارد می توان در عداد آن دسته از مشاهیر جمهوری اسلامی گمارد که در آینده سیاسی ایران شانی استراتژیک خواهند داشت.
به اعتبار همین شانیت است که آرای 4 میلیونی جلیلی در 92 را می توان ناب ترین آرای ماخوذه از میانه حاملان ایدئولوژی انقلاب اسلامی محسوب کرد که موید کامیابی خیره کننده انقلاب اسلامی در ترویج اندیشه انقلاب و تامین سربازان قابل وثوق انقلاب اسلامی است.
اهمیت آرای 4 میلیونی جلیلی در 92 بازگشت به این واقعیت دارد که در جنگ 8 ساله عراق با ایران بار کمرشکن جنگ در جبهه های ایران در عالی ترین سطح تنها بر دوش 300 تا حداکثر  400 هزار نیروی بسیجی و داوطلب بود که جملگی از حیث اندیشگی به ناب ترین فرزندان خمینی و انقلاب خمینی  تعلق داشتند. لذا 25 سال بعد از پایان جنگ وقتی جلیلی توانست 4 میلیون رای را از میانه ناب ترین حاملان و حامیان انقلاب اسلامی بنام خود سند بزند چنین امری بمعنای گارانتی بلند مدت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به اعتبار برخورداری از یک لشکر 4 میلیون نفره پای کار و پای مرد برای حضور جان نثارانه و آگاهانه در عرصه ها و آوردگاه های محتمل و پیش روی ایران در دهه های آتی است.
این بدان معنا نیست که آرای دیگر نامزدهای انتخابات 92 تعلق به اردوی مخالفان نظام و انقلاب داشت. اما بدان معنا می تواند باشد که رهبری عالیه انقلاب تا اطلاع ثانوی از میان دلبستگان به نظام و انقلاب اسلامی، روی 4 میلیون نفر به عنوان پایمردان و صدر در صدی ها می تواند حساب ویژه و بلند مدت باز کند.

به اعتبار چنین کارکردی از جلیلی در 92 می توان ماموریت ایشان در 92 را موفقیت آمیز و تمام شده تلقی کرد و به همین اعتبار نظام برای 96 به ایشان راحت باش بدهد.

و در انتها نیز «دکتر حسن روحانی» است که ناآمدن ایشان می تواند اسباب تَحیّت و مُنجر به یابش جایگزینی مستحسن تر در ساختمان پاستور باشد.
به عبارتی دیگر همه دغدغه صاحبان رای در ایران باید آن باشد تا در 96 بار سنگین مسئولیت ریاست جمهوری را از روی شانه های ناتوان دکتر روحانی بردارند. روحانی به اعتبار کاریر دور نخست ریاست جمهوریش نشان داد شانه هایش نحیف تر از آن است تا بتواند به کفایت متحمل ثقل فوق سنگین مسئولیت های محوله در کرسی ریاست جمهوری باشد.
فی الواقع پیام انتخابات ریاست جمهوری 96 به دکتر روحانی باید این باشد که:
آقای روحانی! خسته نباشید. جهدتان ماجور. شما همه سعی تان را کردید اما بیش از این از شما ساخته نیست.
تلخ کامانه تجربه دور نخست ریاست جمهوری روحانی نشان داد ایشان یک مدیر عالی رتبه در تراز ریاست جمهوری اسلامی ایران نیستند.
تجربه 4 سال نخست دکتر روحانی نشان داد ایشان به اعتبار پیشینه شان در سطوح مدیریت های خرد در پارلمان و شورای امنیت ملی و مرکز تحقیقات استراتژیک نهایتاُ سقف پروازشان در اندازه های یک مدیر میانی و کاربری و امربری است.
شوربختانه و از جوار عدم تبحر و تسلط روحانی بر لوازم و ظرائف و لواحق مدیریت کلان و عالی در سطح ریاست جمهوری ایران این بداقبالی شامل ایشان شد تا نام ایشان فاقد درخشش و در کنار نام شاه سلطان حسینان در تاریخ ایران ماندگاری کند.
این اسباب عبرت است که از ناحیه بی مبالاتی ها و ناهشیاری ها «برجامی» که قرار بود مُمِد حیات و مُفَرح ذات ایرانیان واقع شود به بدنامی و به نام و به امضای «دکتر روحانی» در تاریخ ایران ثبت شد.
هم چنان که دروغ بزرگ «کشور در آستانه جنگ بود» بنام روحانی در تاریخ ثبت شد!
هم چنان که گاف بزرگ «خزانه خالی است» در میانه یک نبرد دیپلماتیک بین المللی بنام روحانی در تاریخ ثبت شد!
هم چنان که اشتباه «اوباما را مودب یافتم» در موقعیتی که مشارالیه گند چاله دهانه مُدام بر طبل «همه گزینه ها بر روی میز است» می کوفت نیز بنام روحانی در تاریخ ایران ثبت شد! (6)
من حیث المجموع 4 سال آینده 4 سالی بسیار جدی و پُر مهابت برای ایران است. چهار سالی که در آن ایران فرصت شوخی کردن و اشتباه کردن نداشته و به اعتبار تحولات عمیق بین المللی و بحران های مهیب منطقه ای  باید سکان کشتی ریاست جمهوری ایران را به دستان با مهارت و پر کفایت کسی سپرد که توان مدیریت این کشتی 80 میلیونی را در طوفان های مهیبی که بوضوح در افق پیش رو قابل رویت است، داشته باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی  http://bit.ly/1WRmfad
2ـ ایدئولوژی شیطانی ـ http://bit.ly/1yIWU7f
3ـ اصلاحات نمُرد. مُرده باد اصلاحات  http://bit.ly/1WRmfad
4ـ مصاحبه با تسنیم ـ http://bit.ly/1N0wwMc
5ـ نگاه کنید به مقاله کهیر ـ http://bit.ly/29vXZry
6ـ مشفقانه و تلخکامانه با رئیس جمهور ـ http://bit.ly/1YDDs6r








      

سردار جعفر اسدی در محور کناری لشکر ثارالله بی‌سیم را برمی‌دارد و به قاسم سلیمانی می‌گوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب می‌دهد: «جعفر به گوشم!» می‌گوید: «اشلو رو برات می‌فرستم.» جواب می‌دهد:«هر کاری می‌کنی زودتر جعفر جان!»
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در عملیات کربلای 5، «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر 41 ثارالله در محاصره‌ی دشمن گیر می‌کند. با بی‌سیم همراه با داد و فریاد به قرارگاه می‌گوید: «عراقی‌ها ما را محاصره کردن. تو چند متری‌مون هستن. بعید می‌دونم کسی از ما زنده بمونه. دیدار به قیامت!». سردار جعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بی‌سیم را برمی‌دارد و می‌گوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب می‌دهد: «جعفر به گوشم!» می‌گوید: «اشلو رو برات می‌فرستم.» جواب می‌دهد:«هر کاری می‌کنی زودتر جعفر جان!»

«اِشلو» کیست؟

«مرتضی جاویدی» فرمانده گردان فجر لشکر المهدی که معروف به «اشلو» بود به همراه نیروهایش خود را به پشت نهر جاسم در محدوده‌ی پنج ضلعی می‌رساند. با نیروهای عراقی درگیر می‌شود و می‌تواند محاصره‌ی آن‌ها را بشکند و دشمنان را به عقب براند و بچه‌های لشکر ثارالله از محاصره‌ی دشمن بیرون بیایند.

عراقی‌ها و اشلو

مرتضی جاویدی بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو. از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی با آنها صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که آنجا را ترک می‌کرده، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آن‌ها اطلاعات منطقه را بگیرد. از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند. دو سه بار هم به دروغ از رادیو عراق اعلام کرده بودند مرتضی جاویدی، مشهور به اشلو، از فرماندهان مهم ارتش دشمن و از مزدوران خمینی امروز توسط دلاورمردان عرب به درک واصل شد! برای همین چیزها بود که هر فرمانده لشکری آرزو داشت فرمانده گردانی چون او داشته باشد.

مرتضی جاویدی همچنین در عملیات والفجر 2 رشادت‌های بسیاری خلق کرد و به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای می‌کند تا به قول خودش «اُحد» تکرار نشود.

روایت سرلشکر صیادشیرای از «اشلو»


«بعد از پیروزی عملیات والفجر 2 (عملیات در منطقه حاج عمران) به محضر امام (ره) رسیدیم. تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات شرکت داشتند، افتخار دیدار با امام(ره) را در حسینیه جماران پیدا کردند.رزمندگان دسته‌دسته وارد حسینیه می‌شدند و هر بار لحظاتی مداحی می‌شد سپس بچه‌ها بعد از دیدار با امام (ره) جایشان را به دیگران می‌دادند. ما بین این دیدارها یکی از رزمندگان پاک و مخلص بسیجی به نام مرتضی جاویدی که بعدها در زمره پاسداران کادر رسمی قرار گرفت،از طرف فرماندهی محترم کل سپاه و اینجانب به عنوان اسوه رزمندگان به محضر امام(ره) معرفی شد. این چهره دلاور که از خطه فارس (روستایی نزدیک فسا) بود، در این عملیات در سمت فرماندهی یکی از گردان‌های تیپ 33  المهدی حماسه‌آفرین بود و حدود یک هفته در حالی که در محاصره تنگ دشمن بود راه حاج عمران به تنگ دربند را قطع کرده و زمینه پیروزی رزمندگان اسلام را فراهم کرده بود. بعد از معرفی جاویدی (که بعدها به فیض شهادت رسید) او سر و صورت و پیشانی و دست امام (ره) را بوسید و آرام در کنار فرمانده‌اش قرار گرفت. در این لحظه صحنه جالبی رخ داد و آن، این بود که امام (ره) بزرگوار با آن قامت بلند و مبارکشان خم شده و به پیشانی آن بسیجی دلاور بوسه زدند. اینجانب از دیدن این منظره، عشق و علاقه عمیق امام (ره) را به فرزندان بسیجی خود دریافتم.»

صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را می‌گیرد تا می‌رسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان.همراهان صیاد می‌گویند از فاصله‌ی 50 متری مزار،از ماشین پیاده می‌شود.لباسش را مرتب می‌کند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار شهید می‌رود و آنجا دست راست را به گوشه‌ی کلاه نظامی می‌چسباند و فاتحه می‌خواند و هرچه بچه‌های سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او می‌خواهند ناهار را آنجا بماند، می‌گوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانی‌اش بوسه زد، به اینجا آمده‌ام و باید بروم.

به گزارش ایسنا، در رابطه با زندگی این سردار شهید کتاب «تپه جاویدی و راز اشلو» منتشر شده است.
منبع: ایسنا







      

@abdolrezadavari

??چقدر "احمد متوسلیان" و "محمود احمدی نژاد" به هم شبیهند؟

??"سردار م-ر-م-ق"، از فرماندهان ارشد جنگ (1361): "احمد متوسلیان"،  "دندان کرم خورده" ای بود که ما آن را کندیم و انداختیم دور.
منبع:سایت مشرق

??"بهرام پارسایی"،سخنگوی فراکسیون امید مجلس(1395): "دندان لقی" به نام "احمدی نژاد" را باید بکشیم.
منبع: روزنامه نوآوران

??بازگشت "محمود احمدی نژاد" همان قدر محتمل است که بازگشت "احمد متوسلیان" ؛ هر دو علم و صنعتی، هر دو مردمی، هر دو قاطع و سازش ناپذیر، هر دو مغضوب "صهیونیسم"، هر دو مطرود "عالیجناب"، هر دو زیر ضرب سران "دیروز" سپاه منطقه 10 تهران، هر دو هم سرنوشت در اسارت صهیونیسم: صهیونیستها بودن با "محمود" را "لکه ننگ" خواستند و بودن با "احمد" را "داغ حسرت"...

??https://telegram.me/abdolrezadavari

------------------------------------------------------------------

 

[Forwarded from دکتر عبدالرضا داوری]
? متوسلیان و احمدی نژاد در کنار هم، در کلام رهبری!

بحمدالله دانشگاه علم و صنعت جزو دانشگاه‌هایی است که هم افتخارات علمی دارد، هم افتخارات انقلابی؛

فهرست طولانی ای را میتوان شمرد از متخرجین این دانشگاه که در بخش‌های مختلف کشور در طول این سال‌ها نقش‌های مهمی ایفا کرده‌اند.

حالا به عنوان نمونه، چون نام و یاد شهیدان هم در این جلسه بر زبان دوستان رفت، من هم عرض بکنم همین سردار عالی‌مقام، جاوید نشان، آقای حاج احمد متوسلیان که من از نزدیک این مرد برجسته را میشناختم و کار او، روحیه‌ی او و تلاش او را دیده‌ام و او یکی از برجستگان دفاع مقدس بود و نام این شهید محمود شهبازی که به طور متصل با این مرد بزرگ همراه است، این‌ها از افتخارات بزرگ و از متخرجین این دانشگاهند.

امروز هم که بحمدالله رئیس جمهور انقلابی، متعهد، کارآمد، فعال و شجاع هم جزو دانشجویان این دانشگاه و هم جزو اساتید این دانشگاه بوده. این‌ها برای این دانشگاه سوابق بسیار خوب و برجسته‌ای است.

(رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ 87.9.24)

@rostamali








      

اعضای «محکمه انقلابی»، که شیخ فضل‌الله نوری را به دار کشیدند، چه کسانی بودند؟

پس از انتشار ویرایش اول کتاب «مریمیه: از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر» (فایل دیجیتال کتاب) نوشته من درباره عضویت سید محمد امام‌زاده (امام جمعه درباری بعدی تهران در دوران رضا شاه و عموی سید حسن امامی امام جمعه درباری دوران محمدرضا شاه) در «محکمه انقلابی» و نقش او در قتل شیخ فضل‌الله نوری، از سوی دوستی محترم مورد پرسش قرار گرفت. ایشان به یکی از آثار مرحوم علی ابوالحسنی (منذر) استناد کردند که، بنقل از پدر مرحوم محیط طباطبایی و مرحوم آخوند ملا محمدجواد صافی، سید محمد امام جمعه را مخالف اعدام شیخ فضل‌الله عنوان کرده‌اند. (علی ابوالحسنی، خانه بر دامنه آتشفشان، شهادت‌نامه شیخ فضل‌الله نوری به ضمیمه وصیت‌نامه‌ منتشرنشده او، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوّم، 1385، صص 212-215)

محمد قزوینی اسامی اعضای «محکمه انقلابی» را اینگونه ذکر کرده: 1- شیخ ابراهیم زنجانی نماینده زنجان؛ 2- میرزا محمد مدیر روزنامه نجات؛ 3- جعفرقلی خان بختیاری؛ 4- سید محمد ملقب به امام‌زاده امام جمعه کنونی فرزند مرحوم امام جمعه؛ 5- اعتلاءالملک [خلعت‌بری] وابسته کنونی وزیر مختار ایران در استانبول؛ 6- جعفرقلی خان یکی از ساکنین استانبول؛ 7- حاجی میرزا عبدالحسین خان کاشانی ملقب به وحیدالملک [وحیدالملک شیبانی]؛ 8- یمین نظام؛ 9- میرزا علی‌محمد خان مجاهد؛ 10- احمدعلی خان مجاهد. قزوینی می‌افزاید: «خود اعتلاءالملک نام اعضای محکمه را وقتی در پاریس بود به من اطلاع داد و همان‌وقت من یادداشت کردم.» (ادوارد براون، انقلاب ایران، ترجمه و حواشی احمد پژوه، تهران: کانون معرفت، چاپ دوّم، 1338، صص 443- 444) مهدی بامداد اسامی اعضای محکمه را به شرح زیر ثبت کرده است: شیخ ابراهیم زنجانی، میرزا محمد نجات، جعفرقلی خان بختیاری، سید محمد امام جمعه تهران، نصرالله خلعت‌بری [اعتلاءالملک]، جعفرقلی خان از ساکنان استانبول، عبدالحسین کاشانی وحیدالملک، عبدالحمید غفاری یمین نظام، میرزا علی محمد خان مجاهد و احمدعلی خان مجاهد. (بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 2، ص 261) و اقبال یغمایی اینگونه: شیخ ابراهیم زنجانی، میرزا محمد مدیر نجات، سید محمد امام جمعه معروف به امامزاده، نصرالله خان اعتلاءالملک، عبدالحمید خان سردار مقتدر کاشی معروف به یمین ‌نظام، عبدالحسین خان وحیدالملک کاشانی، جعفرقلی‌ خان بختیاری، میرزا علی محمد خان مجاهد، احمدعلی خان مجاهد معروف به عمیدالسلطان. (اقبال یغمایی، شهید راه آزادی سید جمال واعظ اصفهانی، ص 292)

از جریان محاکمه شیخ فضل‌الله نوری اسناد مکتوب بر جای نمانده است. مهدی ملک‌زاده می‌نویسد: «در این چند ساله که نگارنده این تاریخ برای جمع‌آوری مدارک صرف وقت بلکه مجاهدت کردم، نتوانستم صورت قطعی و گزارش کتبی یا صورتمجلس آن محکمه تاریخی را، که بطور ظن می‌توان گفت در تاریخ چند هزار ساله ایران نظیر نداشته، به دست بیاورم. ظن قوی این است که صورتجلسه‌ای تهیه و تنظیم نشده است و یا اگر شده در همان روزها از بین رفته است.» (ملک‌زاده، تاریخ مشروطه، ج 6، ص 1268)

بعدها، به دلیل پیامدهای سنگین به دار کشیدن شیخ فضل‌الله نوری، برخی اعضای «محکمه» منکر نقش خود در این ماجرا شدند؛ حتی شیخ ابراهیم زنجانی که در مقام «دادستان» در محکمه حضور داشت. زنجانی در سنین کهولت، در حوالی سال‌های 1300-1301 ش.، نوشت: «پس از غلبه آزادی هیئت مدیره تشکیل شد. من عضو بوده و در محکمه موقتی هم عضویت داشتم. چند نفر را دار زدند. هرچند به من نسبت دادند که من حکم به دار ‌‌زدن شیخ فضل‌‌الله کرده‌‌ام لکن دروغ بود. بلی! من یک لایحه الزامیه نوشته، اعمالی که او کرده بود درج کرده برای او خواندم. این اشخاص که به دار رفتند مجاهدین می‌کردند، و قصد داشتند بسیاری از مفسدین که سبب این خون‌ریختن‌ها شده بودند و بعد باز فسادها کردند از میان بردارند، لکن از سفارت روس و انگلیس ممانعت شد.» (خاطرات منتشرنشده شیخ ابراهیم زنجانی، مجموعه شماره هفت، ص 76)

بنظر می‌رسد انکار نقش سید محمد امام‌زاده در «محکمه انقلابی» از جنس انکار شیخ ابراهیم زنجانی است. در زمان جنگ داخلی با محمدعلی شاه و حمله به تهران، سید محمد از طلاب تندرو حوزه آخوند خراسانی بود و عضو انجمن مخفی که سید اسدالله خرقانی هدایت می‌کرد؛ همان‌گونه که شیخ ابراهیم زنجانی عضو انجمن مخفی و سازمان ماسونی آن زمان بود. در آن زمانه و در آن فضا، چنین حرکت‌های افراطی از سوی این دو عجیب نیست و کتمان بعدی، در سنین پختگی و کهولت، نیز عجیب نیست.

معهذا، برایم روشن نیست چرا این تکذیب از سوی خود سید محمد امام‌زاده یا برادرزاده او، سید حسن امامی- امام جمعه تهران در دوران محمدرضا شاه، انجام نگرفته است؟

@abdollahshahbazi








      
<      1   2   3   4   5   >>   >