سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش

پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :75
  • بازدید دیروز :72
  • کل بازدید :500647
  • تعداد کل یاد داشت ها : 577
  • آخرین بازدید : 103/2/15    ساعت : 6:0 ع


Dariush Sajjadi
March 18 at 12:00pm ·  

شازده کوچولو و مرد تاجر!
پیام تبریک نوروزی «هاشمی رفسنجانی» در دو فراز، حائز اهمیت پاتالوژیک است. آنجا که معظم له اشعار می دارند:

«مردم عزیزم» (!)
سال 94، سال شما بود که هم با برجام به دنیا گفتید در پی تعامل هستید و از جنگ گریزانید و هم با رأی خود نشان دادید که «روحانیت، بی مردم» همچون پرکاهی حتی توان حفظ خود را هم نمی ¬یابد! (1)

تکیه هاشمی بر گزاره «مردم عزیزم» با تاکید بر «میم مالکیت» در واژه «عزیزم» شاخصی آشنا در گویش هاشمی است که قبلا نیز در فیلم تبلیغاتی خود در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 آن را بشکلی دیگر و با این مضمون تکرار کرد:
چشم های «مردم من» مهربان و دلهایشان سرشار از یقین است. (2)
شاخصی که بوضوح «مگالومانیائی» ناسور و آشنا را در روحیات و خُلقیات رفتاری و گفتاری هاشمی نشانه گذاری می کند.
بالغ بر ده سال پیش نیز که «رضا پهلوی» مانند امروز هاشمی رفسنجانی از واژه «ملت من» در پیام نوروزیش استفاده کرد ضمن گذاشتن انگشت اشاره بر این جنون عظمت و خویش بیش بینی (Megalomania) خطاب به ایشان نوشتم:
«چقدر سخت است تحمل اینکه یکی از عقب افتاده ترین گونه های منقرض شده سلطنت با واژه «ملت من» بی آزرمانه سند بُنچاق مالکیت من و امثال من و میلیون ها ایرانی را بنام خود جعل و مصادره کند!» (3)

تاجر ساکن اخترک چهارم در «شازده کوچولوی اگزوپری» و شوق و ولع مضاعف اش در شمارش هر چه بیشتر ستارگان بمنظور مالکیت هر اندازه بیشتر بر ستارگان و احساس قدرت و حظ ذهنی بردن هر اندازه بیشتر از جوار این «اعداد» نمادی از چنین مبتلایانی است که با رویکردی تاجرانه همه خوشباشی شان ناظر بر نگاه مالکانه و ابزاری ایشان به جهان و همه دلخوشی شان نیز ناظر بر افزودن و اندوختن مایملک فرضی خود در نهانخانه ذهنی و روانی شان است!
رقم آرای دو میلیون سیصد هزار نفری متخذه هاشمی رفسنجانی در خبرگان پنجم نیز بنوعی نقش مایملک و سرمایه را برای هاشمی و در ذهنیت هاشمی عهده داری می کند که قبل از موجودیت عینی، تامین و تحصیل کننده یک خلسه و التذاذ ذهنی در ناخود آگاه ایشان شده است.
(متن کامل مقاله شازده کوچولو و مرد تاجر در آدرس روبرو دسترس است ـhttp://bit.ly/1pxThPd)
دومین نکته آسیب شناسانه در پیام نوروزی هاشمی برون ریخت قلت بضاعت ایدئولوژیک و شدت نحافت فهم دین شناسانه و سلوک دین ورزانه ایشان در مقابل مقتدای خود (امام خمینی) است علی رغم آنکه ایشان به تناوب پُز شاگرد امام بودنش را به زمین و زمان داده اما جامعه سیاسی در عمل کمتر شاهد بروز و ظهور فهم امامانه هاشمی از اسلامی می شوند که «خمینی انقلاب» نام «اسلام ناب» را بر روی آن گذاشت!
این که هاشمی در پیام نوروزی خود اذعان می دارد: «مردم با رأی خود نشان دادند «روحانیت، بی مردم» همچون پرکاهی حتی توان حفظ خود را هم نمی ¬یابد»! چنین امری بازتولید تجربه ای است که پیش از ایشان آیت الله منتظری و مانند امروز هاشمی از موضع «شاگردی امام کردن» این راه طی شده را با تلخکامی در حافظه تاریخی ایرانیان به ثبت رساند.
مستند چنین ادعائی زمانی بود که آیت الله منتظری در کسوت قائم مقام رهبری در سال 67 ضمن رفرنس به نقش و داوری مردم در تاریخ طی اظهاراتی مطعون و غیر مستقیم خطاب به «امام» اظهار داشت: «مسئولین باید طوری رفتار کنند که در مقابل تاریخ آینده پاسخگو باشند» و در مقابل امام طی پیام مکتوب شان و بظاهر خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی و در واقع با مخاطب قرار دادن قائم مقام خود به ایشان نهیب زدند که: «ما باید همه عشق مان به خدا باشد نه تاریخ» و بدینوسیله در کمتر از یک ماه و با تلخی توام با تندی «آیت الله» را از کسوت قائم مقامی خود خلع خلعت کردند!

نمونه دیگری از بی استعدادی هاشمی رفسنجانی از درک محضر امام و عجز ایشان در فهم اسلام ناب مطمح نظر امام، بازگشت به جنس و جنم و گوهر شخصیت گدازش یافته امام در اسلامی داشت که بقول «مرحوم سید احمد» تا آنجا ورز یافته بود که وقتی یک بار ضمن همراهی امام برای ایراد سخنرانی در حسینیه جماران «امام» صدای فریاد مردم حاضر در حسینیه را شنیدند که اشعار می داشتند «درود بر خمینی» دست مرا گرفتند و فرمودند:
«این جمعیت را می‌بینی که همه یک‌صدا و بلند «درود بر خمینی» می گویند؟ به خدا قسم اگر همه ایشان روزی دیگر جمع شوند و بگویند: «مرگ بر خمینی»، ذره‌ای از هدفی که دارم و راهی که پیش گرفتم عقب نشینی نخواهم کرد.
بقول آیت الله خامنه ای:
محور سخن در سلوک حضرت امام قیام الله بود ... در ذهن شریف ایشان و در تمام مراحل زندگی (ان تقوموا لله مثنی و فرادی) سابقه داشته است، همه دیدند که حرکت و گفتن و سکوت ایشان برای خدا بود و هر کاری که انجام می‌دادند با قصد قیام لله بود، تنها همین یک چیز هم بود که موجب شد به دست آن بزرگوار یک معجزه اتفاق بیافتد.

من حیث المجموع شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که گویا هاشمی رفسنجانی عمداً یا سهواً در مقام تکرار تجربه آیت الله منتظری برآمده و تصمیم گرفته آن تجربه ناکام را یک بار دیگر مظنه بزند!
تکرای که معلوم نیست این بار تراژیک خواهد بود یا کُمیک!؟
در این میان یک واقعیت را نیز نمی توان متذکر نشد و آن اینکه ادبیات هاشمی رفسنجانی نسبت به رهبری نظام از موسم انتخابات به بعد دچار شفافیتی نسبی با جسارت توام با ایهام و اتهام شده تا جائی که در فردای سخنرانی آیت الله خامنه ای در جمع مردم آذربایجان و انذار ایشان به مردم بابت شیطنت مداخله جویانه انگلستان در انتخابات ایران از طریق لیست انگلیسی، هاشمی در یک عصبانیت مشهود بدون نام بردن اما با زبان اشاره، رهبری نظام را به تفرعن بمنظور ماندگاری در قدرت متهم کردند و اینک نیز در پیام نوروری شان به زبان ایهام و باز هم بدون ذکر نام اما با ضمیر اشاره ای رسوا از روحانیت بی مردمی نام می برد که همچون پرکاهی حتی توان حفظ خود را هم ندارد. (!)
لن ترانی های در لفافه آقای هاشمی نسبت به رهبری را می توان و باید بی اخلاقانه و در عین حال بلاموضوع توصیف کرد.
بلاموضوعی آن نیز از آن جهت است که هاشمی بخوبی می داند آیت الله خامنه ای از ابتدا نیز چشم طمع به کرسی رهبری نظام نداشت و باز ایشان بخوبی باید بیاد داشته باشند علی رغم استنکاف ایشان از پذیرش مسئولیت رهبری در جلسه خبرگان تا آنجا آیت الله را در تنگا قرار دادند که نهایتا با تندی به مرحوم آذری قمی عتاب کردند «همین شما که اصرار بر پذیرش این مسئولیت توسط بنده را دارید در فردائی دیگر مقابل من خواهید ایستاد (نقل به مضمون) پیش بینی که اتفاقاً برخوردار از صحت شد(!) و باز آقای هاشمی باید به یاد داشته باشند بعد از متقاعد شدن آیت الله خامنه ای به پوشیدن خلعت رهبری به صراحت گفتند حال که پذیرفتم تمام قد و با تمام نیرو این مسئولیت را اعمال می کنم! و دست بر قضا به وعده خود نیز عمل کرد در مقابل باج خواهی و سهم ویژه طلبی و ویژه خواهی و ویژه خواری ها مقاومت کرد.
لذا کمال بی وجدانی است که اکنون اقتدار و قاطعیت و مخالفت رهبری نظام با رانت طلبی های نامشروع را بی اخلاقانه با طعنه های فرعونیت و بی مردمی هجو نمایند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ دل نوشته هاشمی ـ http://bit.ly/1MqS1SI
2ـ متن اظهارات هاشمی در فیلم تبلیغاتی سال 84 ـ http://bit.ly/1q5fDDC
3ـ مقاله ماهیان تشنه ـ http://bit.ly/1kKIUNt آسیب شناسی هاشمی ـhttp://bit.ly/1pqZuvM آمریکا نشناسی ـ
http://bit.ly/1UDMMWe
مقالات مرتبط:
پائیز پدرسالار ـ http://bit.ly/1cDer7I
خودکشی نهنگ ـ http://bit.ly/1mQ2UyY
پیاده ها ـ http://bit.ly/1o6zghD
عبرت های تاریخ ـ http://bit.ly/22qYDJU
.








      

درب گویه ها!
(یا همان به در بگو تا دیوار بشنوه!)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ امیر را کسی «کبیر» نکرد. امیر خودش «کبیر» شد! اونم به اعتبار صفوت و صولت و معرفت و سلوک و کارنامه اش!
با رپرتاژ آگهی و گریم و دکوپاژ و میزانسن و شعر و سرود و افسانه و حماسه و قسم حضرت عباس و سالوسی کاسه لیسان که نمیشه زورکی امیر کبیر ساخت و به تاریخ کیلیپس کرد!
امیر کبیر زورکی رو «کبیرش» رو بدون «یا» می خونن!
...................
2ـ عزیز دل برادر! هر اندازه هم که محبوب مردم باشی شیدائی مردم حداکثر تا پشت درب بهشت زهرا با شما است!
از اونجا به بعد داشته ها و نداشته هات پیش خدا است که بهت اعتبار می ده یا می گیره.
از اونجا به بعد تنهای تنها میشی و تنهای تنها هم با خدا طرفی!
هیچکدوم از اونا که برات کف می زدن و قربون صدقه ات می رفتن دیگه نیستن.
یه عمر با شوق به شائقات نگاه کردی.
حالا دیگه وقت اینه که ببینی خدا چه جوری نگات می کنه.
مواظب باش واسه اون لحظه به اندازه کافی سوغاتی با خودت برده باشی. 
..................
3ـ ان شاء الله تا باشه طول عمر با سعادت و توام با رفع کسالت برای استاد باشه.
اما از اون طرف هم نخوردیم نون گندم ولی بالاخره دیدیم دست مردم.
طرف تو کل زندگی اش یک بار هم روزه نگرفته و نیم رکعت نماز هم نخونده اونوقت با یه صدای محزون و دنیائی از گلایه میگه:
اصلاً افطار بدون ربنای استاد صفائی نداره!
لاکردار اصلاً روزه ات تو سرت بخوره! تو واسه لاغری و خوش اندامی خودت هم یه نصفه روز رژیم غذائی نگرفتی حالا ربنا شناس و روزه شناس و صفای افطار شناس شدی!؟
عُمراً اگه روخونی و معنای «ربنا» رو هم بلد باشی.
بی خود نیست می گن: خلق را تزویرشان بر باد داد.

داریوش سجادی








      

نقش ما در هدایت دیگران، مثل استارت ماشین می ماند، وقتی ماشین بنزین داشته باشد. اگر شما استارت بزنی، ماشین روشن می‌شود. ولی با استارت بدون بنزین که نمی توان ماشین را روشن کرد. خداوند به پیغمبر می فرماید:«تو یک تذکر بده،تلنگر بزن؛ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ»
مهم‌ترین دعای قرآن، در تنها سور? واجب در نماز، یعنی سوره حمد، تمنای هدایت است: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ». ما نیاز به هدایت داریم و این هدایت فقط از جانب پروردگار، اتفاق می افتد!
 
بارها، پروردگار عالم در قرآن کریم، هدایت را، یک امر اختصاصی، به خودش اعلام کردند. و شرایطش را هم در بسیاری از موارد مخفی کرده‌اند. می‌فرماید: «یَهْدی مَنْ یَشاءُ»(مدثر/31) یعنی هر کسی را بخواهد هدایت می‌کند. معلوم می‌شود هدایت آن قدر پیچیده است که فقط باید همین عبارت را گفت که خدا هر کسی را بخواهد هدایت می کند.
 
بله بعضی از آیات، مقدماتی برای هدایت بیان فرموده‌اند، مثل این آیه «هر که انابه کند، به سوی خدا هدایت می‌شود؛ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ أَناب‏» (رعد/27) ولی معنایش این نیست که کار هدایت دست شما افتاده، ای چه بسا انابه کنندگانی که گمراه شدند.
 
در آی? دیگری می‌فرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»(العنکبوت/69) کسی که در راه ما جهاد کند هدایتش می کنیم. ولی باز اینجا هم مشخص نیست بالاخره کدام مجاهد است که هدایت می‌شود؟ چه بسیار مجاهدینی بودند که گمراه شدند. اتفاقاً اینها بیشتر در معرض خطرند، چرا که ممکن است در اثر جهاد، غروری پیدا کنند.
 
تاریخ اسلام به ما نشان می دهد معمولا هر خیانتی در صدر اسلام، به دست کسانی صورت گرفته که خدماتی هم به اسلام داشته اند. و جزو نخبگان و به اصطلاح انقلابی ها بودند.
 
پس بهتر است به همان آیه که "خدا هر کسی را بخواهد، هدایت می‌کند" برگردیم. مگر می‌شود با یک سخنرانی، کتاب، .... کسی را هدایت کرد؟!! خداوند به پیغمبرش می فرماید:« تو هرکسی را که دلت می‌خواهد نمی توانی هدایت کنی، کار دست خودم است؛ إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»(القصص،56)
 
هدایت دست خداست، مخصوصاً در اصلی‌ترین موضوعات. امام صادق(ع) می‌فرماید: مردم را رها کنید، چه اصراری دارید مردم را به موضوع ولایت هدایت کنید؟ نگویید این پدر من است، او رفیق من، او همسایه من است، من باید او را به ولایت هدایت کنم. خدا اگر بخواهد کسی را هدایت کند هدایتش می‌کند. (کُفُّوا عَنِ النَّاس‏... کافی، ج1، ص165)
 
نقش ما در هدایت دیگران، مثل استارت ماشین می ماند، وقتی ماشین بنزین داشته باشد. اگر شما استارت بزنی، ماشین روشن می‌شود. ولی با استارت بدون بنزین که نمی توان ماشین را روشن کرد. خداوند به پیغمبر می فرماید:«تو یک تذکر بده،تلنگر بزن؛ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ»(الغاشیة؛21)







      

روزنامه شهروند در گزارشی نوشت: خوردن سیانور مثل شلیک گلوله است، بازارش هم. پیدا کردن سیانور بین دلال‌های دارو در بازار ناصرخسرو، هرچند سخت ولی شدنی است. قرصی که سال‌هاست فروش آزادانه‌اش ممنوع است و حالا اما دستفروش‌های دارو ادعا می‌کنند با گرفتن بیعانه، سیانور وکیوم شده خارجی را بدون معطلی می‌فروشند، آن هم به شرط مرگ. چند متر بالاتر از میدان توپخانه، پشت پرتردد‌ترین ایستگاه مترو پایتخت، جایی که مردم شتاب‌زده پیاده‌رو‌ها را می‌دوند تا از عقربه زندگی عقب نیفتند، حکایت خرید و فروش مرگ حکایت دیگری است.
اما این همه بازار نیست و سیانور تنها بین دست‌های دستفروشان دارو در ناصرخسرو رد و بدل نمی‌شود، بلکه نسخه‌های دیگری از مرگ با این سم کشنده حالا در مراکز تجهیزات پزشکی و آزمایشگاهی هم خریدار دارد. پودر سیانید پتاسیم و یا همان سیانور فرقی نمی‌کند، با فاکتور به فروش می‌رسد آن هم بسته‌ای 55 هزارتومان. فروش این گَردکشنده در این فروشگاه‌ها زنگ خطر جدی است.کپسول، قرص، پودر مهم نیست حالا انگار هرچه که بخواهی در دسترس است.

 نوسان قیمت در معامله سیانور
دلالان بازار مکاره ناصرخسرو، دارو و مشتقات مختلفی می‌فروشند، از دور که به دلال‌های دارو در گوشه کنار خیابان نگاه می‌کنی تشخیص آدم‌های خوب از بد سخت است. پسری که با گرمی از خرید سیانور استقبال می‌کند و خیلی راحت قیمتش را می‌گوید، خوب است یا بد؟ دلالی که در آشفته‌بازار ناصر خسرو وانمود می‌کند سیانور را با گارانتی می‌فروشد و هرگز در 3 دقیقه مکالمه نمی‌پرسد که دخترک سیانور را برای کشتن خودش می‌خواهد یا دیگری!«من 600 تومنیش رو دارم اما اگه تو خیابان‌های فرعی دنبال دلالان دارو بگردی و بهت اعتماد کنند سیانور تا 400 تومان هم گیرت میاد، اون هم با گارانتی مردن.»این‌ها را پسری می‌گوید که بین همه فروشنده‌های داروی غیرمجاز به نظرم راحت‌تر صحبت می‌کرد.
با این حال فروش سیانور تنها به ناصرخسرو ختم نمی‌شود. روزی که دانشجوی رشته دکترای روابط بین‌الملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران با مرگی مشکوک جان سپرد هیچ‌کس تصور نمی‌کرد او روز قبل یک بسته حاوی پودر سیانور خریداری کرده باشد. وقتی ساعت 45:  13   ظهر روز 13 بهمن ماه به اتاق رئیس دانشگاه رفت تنها چند دقیقه بین مرگ و زندگی دست و پا زد. به اورژانس نرسیده بود که به کام مرگ فرو رفت. همان روز در جیب این دانشجو قوطی حاوی پودر سیانید پتاسیم پیدا شد و در بررسی ماموران فاکتور فروش این سم کشنده ضمیمه پرونده شد. فاکتوری که نشان می‌داد او پیش از مرگش پودر سیانور را در ازای پرداخت 55‌هزار تومان از فروشگاه تجهیزات پزشکی و آزمایشگاهی در خیابان ولیعصر خریداری کرده بود.
ماجرای فروش سیانور هم مثل فروش غیرقانونی قرص برنج در بعضی از عطاری‌ها کم‌کم راهش را به فروشگاه‌های تجهیزات پزشکی و آزمایشگاهی باز کرده است. اتفاقی که فعلا به دلیل گسترده نبودن، بی‌خطر به نظر می‌رسد اما عدم نظارت و کنترل بر امور تجاری امنیت جامعه را، به خطر خواهد انداخت.
ناصری مدیر اجرایی اتحادیه تجهیزات پزشکی و آزمایشگاهی تهران درباره فروش سیانور در این فروشگاه‌ها می‌گوید: «تهیه و توزیع کالا تحت نظرمستقیم اتحادیه نیست و اعضای هیأت‌مدیره در امور تجاری فروشگاه‌ها دخالت ندارند. در بخشنامه‌های متوالی به فروشگاه‌ها تأکید شده است که مواد آزمایشگاهی و شیمیایی به فروش نرسانند و طبق قانون در این حوزه فعالیت نکنند. در پروانه واحد‌های صنفی تنها وسایل و مواد آزمایشگاهی قابل فروش هستند و فقط چند فروشگاه معتبر، مواد شیمیایی و ملزومات آزمایشگاهی آن هم تحت نظر پلیس امنیت، اجازه فروش دارند. با این حال اگر فروشنده‌ای بر خلاف این دستورالعمل مواد شیمیایی و خطرناک را به فروش برساند، در صورت اعلام شکایت از این واحد صنفی، اتحادیه بلافاصله با این موضوع برخورد خواهد کرد. اگر تخلف محرز شود، طبق آیین‌نامه، به میزان تخلف، یک فروشگاه به پرداخت جریمه نقدی، ابطال پروانه کسب و درنهایت برای برخورد قانونی به مراجع ذی‌صلاح معرفی خواهد شد.»
ناصری در رابطه با مدرک فاکتور فروش سیانید پتاسیم یک فروشگاه تجهیزات پزشکی و آزمایشگاهی در پرونده مرگ پسر دانشجوی دانشگاه تهران گفت: «فاکتورهای فروشگاه‌ها تحت پوشش اتحادیه نیست. با این حال تا کنون موارد مشابه از چنین تخلفی به اتحادیه گزارش نشده است، اما درصورت شکایت قطعا به این تخلفات رسیدگی خواهد شد.»

خرید و فروش مواد سمی جرم نیست!
بهمن کشاورز حقوقدان معتقد است مواد سمی که وسیله ارتکاب جرم واقع می‌شوند صرفا به این علت از گردش خرید و فروش خارج نمی‌شوند که کارد آشپزخانه هم ممکن است وسیله قتل قرار گیرد.
این وکیل دادگستری در رابطه با جرم فروش سیانور در فروشگاه‌ها می‌گوید: «سیانور تنها استفاده جنایی ندارد و در ریخته‌گری، صنایع فلزی و عکاسی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. اگر بخواهیم ممنوعیت فروش سیانور را بپذیریم لاجرم باید خرید و فروش بسیاری از حشره‌کش‌ها، مرگ موش و امثال این مواد هم ممنوع شود. بدیهی است مراجع مربوطه حسب مورد می‌توانند خرید و فروش بعضی اقلام را به تحقق برخی شرایط موکول کنند،مثل وابستگی به صنف خاص یا داشتن مجوز از مرجع ویژه. اما به‌طورکلی نمی‌توان اعلام کرد خرید و فروش هر نوع ماده سمی ممنوع است. تدبیر موثر و مفیدی که در این مورد می‌توان توصیه کرد این است که فروش کلی و جزیی اقلام سمی و مشابه سیانور با احراز هویت خریدار و تنظیم فاکتور با قید مقدار و گرفتن امضای تحویل گیرنده انجام شود. فروشنده نیز مکلف است در اینداد و ستد سوابق فروش را تا مدت معین مثلا 5 یا 10‌سال نگهداری کند.»

فرآیند مرگ با سیانور
اکسیژن که به مغزت نرسد خفه می‌شوی، فرآیند مسمومیت با سیانور هم اینگونه است. فاصله پشیمانی بین مرگ و زندگی به دقیقه هم نمی‌رسد. وارد بدنت که می‌شود مرکز تنفس را مهار و عمق تنفس را کم می‌کند.ضربان قلب کند می‌شود و درحالی‌که تنفس سلول‌ها مختل شده تنها 15 ثانیه با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنی و بعد؛ خلاص!
دکتر شاهین شادنیا مدیرگروه سم‌شناسی و مسمومیت‌های دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران درباره جزییات مرگ با سیانور گفت: «سیانور که در اصطلاح به آن سم خون نیز می‌گویند یک ماده بسیار سمی است که ضریب کشندگی بالایی دارد.
این ماده سمی که هم به صورت جامد یعنی قرص، کپسول و پودر، هم به شکل مایع و گاز وجود دارد از طریق خوردن، تنفس، منافذ پوست یا تماس با چشم ایجاد مسمومیت می‌کند. مسمومیت با آن در یک زمان کوتاه تنفس سلول‌ها را مهار می‌کند و روی مغز، قلب و ارگان‌های اصلی بدن اثر می‌گذارد این فرآیند باعث می‌شود تا شخص مسموم به حالت کما رفته و با مرگ سلول‌های بدنش به سرعت به کام مرگ فرو رود. یک قاشق چایخوری از محلول 2‌درصدی آن برای کشتن یک انسان کافی است. با این حال فرآورده‌های سیانید تنها به شکل داروهای کشنده وجود ندارد بلکه در داخل برخی از میوه‌ها از قبیل بادام تلخ، دانه سیب، هسته هلو و آلو‌ درصد کمی از سیانور وجود دارد. نکته مهم در این موضوع این است که خوردن 5 تا 6 بادام تلخ به دلیل وجود همین ترکیبات سیانید می‌تواند برای یک کودک بسیار خطرناک و کشنده باشد. هرچند این سم بسیار کشنده و قوی است و در کوتاه‌ترین زمان می‌تواند منجر به مرگ شود اما اگر فرد مسموم به سرعت تحت درمان قرار بگیرد با استفاده از یک پادزهر اختصاصی می‌توان او را از مرگ نجات داد.»

پرونده‌های قتل با سیانور
کپسول سیانید پتاسیم یا همان سیانور که به‌عنوان یک قرص کشنده شناخته می‌شود به شکل‌ قرص، کپسول، پودر یا آمپول حاوی محلول کشنده‌ سیانید پتاسیم وجود دارد. خوردن 200 تا 300 میلی‌گرم سیانید پتاسیم منجر به مرگ می‌شود. درحالی‌که آمار جداگانه‌ای از مرگ‌ومیر از طریق مسمومیت با سیانور در سازمان پزشکی قانونی وجود ندارد اما تا کنون چندین پرونده خودکشی و یا قتل با استفاده از سیانور در دادسرای جنایی تهران سهمی از استفاده‌کنندگان این سم کشنده را به خود اختصاص داده‌اند. سال 92 پسر دانشجوی معماری با خریدن سیانور از ناصرخسرو، آبمیوه دختر موردعلاقه‌اش را مسموم کرد و با این روش او را به قتل رساند. در پرونده جداگانه دیگری زنی جوان با تهیه پودر سیانور از یک عطاری همسرش را به قتل رساند. او که این پودر را داخل کپسول‌های دارویی شوهرش ریخته بود هرگز تصور نمی‌کرد دستش رو شود.

کاربرد سیانور
هر فرمول شیمیایی با ترکیبات خطرناک بعضا تنها استفاده‌اش خودکشی یا قتل نیست.سیانورها از ترکیبات کربن و نیتروژن‌اند که معمولاً با طلا و نقره و بعضی فلزات دیگر ترکیب می‌شوند به این دلیل است که در صنایع معدنی استفاده گسترده‌ای دارند. سیانورها معمولاً به حالت جامد و مایع تولید می‌شوند ولی در زمان انحلال یا انبار کردن آنها از حالت جامد آن استفاده می‌شود که پایدارتر است. سیانور به‌راحتی در آب حل می‌شود و بلافاصله گاز HCN تولید می‌کند که گازی سمی، خطرناک و بیرنگ است و بوی بادام تلخ را می‌دهد. فرآورده‌های سیانید در عکاسی، واکنش‌های آزمایشگاهی، صنعت، حشره‌کش‌ها و جونده‌کش‌ها (HCN) و برخی از میوه‌ها مانند بادام تلخ، دانه سیب، هسته هلو و آلو وجود دارند. سیانور به معدنکاران این امکان را داده است که معادنی را که قبلاً غیراقتصادی بوده‌اند فعال کنند.
سیانور عمدتاً به صورت اضافه کردن به مخازن در حین عملیات مربوط به فرآوری یا پاشش روی توده‌های ماده معدنی استفاده می‌شود ,70 درصد تولید سیانور در صنایع معدنی استفاده می‌شود و در ژاپن و اروپا به‌عنوان ماده شیمیایی واسطه مصرف دارد درحالی‌که در آمریکای شمالی و جنوبی آفریقای جنوبی و چین در جداسازی طلا کاربرد دارد. در برخی کشورها محکومان به اعدام را در اتاق گاز با سیانور می‌کشند. آنها را به صندلی در اتاق گاز می‌بندند و مامور اعدام از بیرون دسته‌ای را می‌کشد. به این ترتیب بسته‌ای حاوی سیانور پتاس به درون ظرف محتوی جوهر لیمو که در زیر صندلی تعبیه شده است، می‌افتد و گاز سیانور حاصله، باعث مرگ سریع محکوم می‌شود. بنابر یک باور عمومی فضانوردان نیز با خود از این قرص به همراه می‌برند تا هنگامی که از بازگشت به زمین نومید شدند از آن استفاده کنند.

امنیت اجتماعی در چنگال خلأ قانونی
از زمزمه‌های آرام دلالان ناصرخسرو در کوچه‌های فرعی تا معتبرترین فروشگاه‌ها در اصلی‌ترین خیابان‌های شهر فرقی نیست وقتی خلأ عدم نظارت فروش غیرقانونی سم کشنده سیانور بر کرانه امن جامعه یکه‌تاز است. سیانور، قرص برنج، اسید و اسلحه فرقی نمی‌کند وقتی دلالان و فروشندگان بساط‌شان را در این خلاء، بر سر مردم شهر پهن می‌کنند و آرام آرام مرگ از هرگوشه که بخواهی، «در می‌زند».








      

احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان خاطره ای از "معامله هاشمی رفسنجانی با نمایندگان مجلس" پرده برداشت.

این نماینده مجلس گفت: مرحوم آقای پرورش نقل می‌کرد که آقای هاشمی یک روز جلسه‌ای داشت.
همان روز مرحوم پرورش با یکی از وکلای مجلس که چند روز قبلش نطق تندی علیه دولت کرده  بود، وارد می‌شود. وقتی وارد سرسرا شدند آقای هاشمی به همراه آقای مرعشی از پله‌های طبقه دوم پایین می‌آمد. آقای هاشمی گفت که چرا این حرف‌های بی‌ربط را زدید و جواب شنید که ما در حوزه انتخابیه هزار گرفتاری داریم اما شما اصلا به ما توجه نمی‌کنید.
 آقای هاشمی رو کرد به آقای مرعشی و گفت پنج میلیون تومان به حساب ایشان بریزید تا دیگر از این حرف‌ها نزنند.








      

اعلام آمادگی برای تدریس رایگان اصول و مبانی اقتصاد به معاون اول روحانی??

در پی انتشار فایل صوتی سخنان اسحاق جهانگیری درباره «خسارات ارزی در دولت قبل»، پروفسور عبدالله صوفی استاد اقتصاد دانشگاه ویسکانسین با انتشار متنی در تلگرام، اعلام کرد حاضر است اصول و مبانی اقتصاد را به‌رایگان به معاون اول و رئیس دفتر حسن روحانی آموزش دهد.

پروفسور صوفی نوشت:

آقای جهانگیری هم مثل آقای نهاوندیان هنوز نیاموخته است که اگر دلار از طرف دولت پیشین به بازار پول عرضه نمی‌شد ارزش ریال به نسبت ارز کشورهای دیگر افت شدیدتر پیدا می‌کرد.

بنابراین به جناب آقای رئیس‌جمهور توصیه می‌شود که برای معاون اول و رئیس دفترش یک کلاس درباره اصول اولیه اقتصاد پول و ارز دایر نماید.

البته درصورتی‌که دولت فعلی توان مالی برگزاری چنین کلاس درسی برای مدیران خود را ندارد من به‌طور رایگان این کلاس را برای‌شان درس خواهم داد.

http://homapress.com/?p=18333








      

 

این مطلب توضیح گراف بالا است.

بسم الله الرحمن الرحیم
در دیدارهای عیدانه امشب میزبان یکی از اقوام که از اساتید روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران هستند بودیم و به جای حرفهای بی ارزش این جور محافل ، مقداری در باره ریشه های احساس بی هویتی در جوامع و اینکه دین زدایی و خدا زدایی از عوامل اصلی احساس پوچی و بی هویتی که یکی از آثار آن افزایش نرخ خودکشی است صحبت کردیم و ایشان ادعا کرد که در بین کشورهای اروپایی سوئیس علیرغم برخورداری از سطح بسیار بالای رفاهی ، بالاترین نرخ خودکشی را در بین کشورهای اروپایی دارد بعد از رفتن این میهمان عزیز و فرهیخته به بررسی و جستجوی اطلاعات در مورد آمار خودکشی در اینترنت جستجو کردم و به گراف فوق دست یافتم که مؤید سخن میهمان امشب ما بود و نشان می دهد نرخ خودکشی در این کشورها در حدود 25 نفر در 100000 نفر در سال است این در حالیست که در کشور ما این نرخ حدود 5/2 نفر در 100000 نفر درسال گزارش شده است. گفتم این اطلاعات را در قالب یک پست برای شما هم نمایش دهم شاید مفید باشد.
@Kouchakzadeh_Mahdi








      

در باره ترانه‌ی ماندگار "دایه‌دایه وقت جنگه

?ک? ازترانه‌ها? حماس? و معروف موس?ق? لر? ترانه‌ی "دایه‌دایه" است. درجنگ جهان? اول ب?ن سال‌ها? 1295 تا 1297 خورش?د? روس‌ها که متحد انگل?س بودند وارد ا?ران شدند و تا بروجرد لرستان پ?ش رفتند. ا?ن تجاوز انگ?زه‌ای شد تا عده‌ای از سران ایل‌ها وطوا?ف پشتکوه و پ?شکوه برا? ب?رون راندن آنان از لرستان و د?گر شهرها هم پ?مان شوند و با درگیری‌ها? شد?د، آنها را تا قزو?ن عقب برانند. در ا?ن رزم، طوا?ف? از نقاط گوناگون لرستان حضور داشتند. دوتن از نوازندگان هنرمند و پراحساس بوم? آن روزگار به نام‌های عل? و نظرعل? از طایفه‌ی ح?در? تحت تأثیر این رخداد به ساختن آهنگ و ترانه‌ی پرشور  "دایه‌دایه" برآمدند.
مضام?ن شعر? ا?ن ترانه، حماسه، عشق و شور و د?وری ا‌ست.
ز?باتر?ن و ماندگارتر?ن خواندن "دایه‌دایه" را زنده‌?اد "استاد رضا سقا??" با تنظ?م زنده‌?اد نابغه موس?ق? زاگرس "م?رمجتب? م?رزاده" انجام داد. روانشان شاد.

ملود? "دایه‌دایه" برا? مردمان سرزم?نمان ا?ران شناخته شده است به طور? که آقا? "ب?ژن ب?ژن?" خواننده وخوشنو?س توانمند کشورمان ا?ن ترانه را با اشعار فارس? با تنظ?م "استاد کامب?ز روشن‌روان" خوانده است.
زنده‌?اد "حسن ز?رک" خواننده‌ی بزرگ و توانا? کرد ن?ز در ?ک? از
چا?خانه‌ها? شهر "بانه" از ?ک نوازنده‌ی کمانچه‌زن لر، "دایه‌دایه" را می‌شنود و برا?ش خ?ل? ش?ر?ن و دلنش?ن است. ز?رک فی‌البداهه اب?ات? با آن زمزمه می‌کند، تا امروز که ترانه  "دایه‌دایه"ی "ز?رک" با اشعار کرد?، ?ک? از آثار ارزشمند اوست.
ترانه‌ی "دایه‌دایه" در هر مجلس و هر حال‌وهوا و هر شعر? شن?دن? است.

??متن ترانه دایه دایه وقت جنگه(مادر، مادرم وقت جنگ است)

وقت دوسی وا تفنگه (زمان آشتی با تفنگ رسیده است)
 
نال نال برنویا چنی قشنگه (سر و صدای تفنگ های برنو خیلی قشنگ است)

سنگران برمنت لشم در آریت (سنگر ها را خراب کنید و جنازه ام را در بیارید)

بورتم سی دالکم بونگمه وراریت (جنازه ام را برای مادرم ببرید تا برایم شیون سر دهد)

نازی تو سی بکو جومه ورته (ای نازی… لباس مشکی بر تن کن)

دور کردن دو قورسو شیر نرته (شیر نرت را در قبرستان به خاک سپردند)

دایه دایه وقت جنگه (مادر، مادرم وقت جنگ است)

قطار که بالای سرم پرش د شنگه (قطار-جای فشنگ- بالای سرم پر از فشنگ است)

قلایا نه بگردیت چینه و چینه (قلعه ها را دیوار به دیوار بگردید)

لشکمه ور داریت کافر نیینه (جنازه ام را در بیارید تا کافری آن را نبیند)

کاغذی ره بکنید و او دخترونم(نامه ای برای دخترانم بفرستید)

بعدخوم شی نکنن و او دشمنونم( تا بعد از من به دشمنانم شوهر نکنند)

برارونم خیلین هزار هزارن (برادرانم خیلی اند، هزار هزار…)

سی تقاص خینه مه سر ور میارن(برای گرفتن انتقام خون من بر خواهند خواست)

منبع: کانال هنر و ادبیات اعتراض








      

افشاگری "حسین دهباشی" از پشت صحنه ممنوع الکاری "استاد محمدرضا شجریان" در دولت یازدهم

حسین دهباشی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و از مسئولان سابق رسانه ای ستاد حسن روحانی با انتشار یادداشتی در کانال تلگرامی خود به مساله ممنوع الکاری استاد محمدرضا شجریان در دولت یازدهم واکنش نشان داد و نوشت:
 @iranoralhistory
تقریبا یازده ماه قبل بود | که صاحبِ این قلم | از سوء استفاده ابزاری و انتخاباتیِ | دوستِ اگرچه کماکان عزیز امّا فراموشکار و بدعهدم | جنابِ آقایِ دکتر حسنِ روحانی | از حُسنِ شُهرت و محبوبیّتِ استاد «محمدرضاشجریان» | چیزکی نوشت | و... مطابقِ معمول | نزدیکانِ ریاستِ جُمهور مُحترم خیلی زود تماس گرفته و وعدهء پیگیری دادند | گرچه دیگر چون روز عیان بود | که سیاستِ «تدبیر و اُمید» | دستِ کم در عرصهء فرهنگ یعنی: | «وعدهء سرِ خرمن» | و سرِکارگذاشتنِ خلایق تا «اُفتادن آب از آسیاب» | و با نهایتِ رندی و زرنگی | انداختنِ همه تقصیر‌ها بر گردنِ دلواپسان و دیگران!

این بود که باز در‌‌ همان موقع | در پاسُخِ وعدهء اقداماتِ عاجلِ دولتمردان | برای پیگیریِ درخواستِ انبوهی از هُنرمندان و خوش نامان عرصهء فرهنگ | برایِ اجرایِ شجریان در ایران | به حضراتِ دوستان و از قولِ جنابِ مولانا نوشت: | سال‌ها گفتید ازین افسون و پند | سخت‌تر می‌گشت از آن هر لحظه بند | گر دوا را این مرض قابل بُدی | آخر از وی ذره‌ای زایل شدی!

باری:... | پیامِ نوروزیِ اخیرِ اُستاد شجریان | که با مویی تراشیده و چهره‌ای رنگ پریده | حکایتِ از رنجوریِ بسیار و بیماریِ جانکاهِ اُستاد بی‌بدیلِ هُنرِ موسیقی و آوازِ ایران داشت | مُخاطبِ این کلمات را نمی‌دانم | امّا آخِ نگارنده را درآورد | که کجایند مردانِ «الکریم إذا وعد وفا و إذا توعّد عفا»؟

حالا باز حضرات بیایند و به کذب | همهء کاسه و کوزه‌ها را بر سرِ مُخالفانِ ساده لوحِ جناحِ مقابل بشکنند | یا تیتر‌ها بزنند و عکس‌ها منتشر کُنند | در رسانه هایِ دولتی یا نان خورِ دولت | از مثلا عیادتِ احتمالی و نمایشی برادرِ محترمِ آقایِ رئیس جُمهور و کسانی چون او از جنابِ استاد | تاریخ که عوض نمی‌شود! | می‌شود؟ | و به همین نوروزِ سالِ 1395 قسم | که اگر در این اندک فُرصت‌های باقیمانده | رفعِ حصر از حنجرهء این «مُرغِ سحر» نشود | روسیاهی آن برایِ ابد می‌ماند | به ذُغالِ همین آشنایان و رُفقایِ نامردِ ما

و چون بشر از اساس فراموشکار است | یادداشتِ پارسالی را از بابِ یادآوری | تکرار می شود که:
 
یک: | در یکی از دو مستند انتخاباتی آقایِ دکتر روحانی (هردو ساخته? نگارنده) جایی هست که داخل ماشین‌ام سی‌دیِ استاد شجریان گذشته‌ام و رفته‌ایم به شبگردی و درددل با دوربین و مردم | شجریان می‌خواند: «دو چشمونت پیاله پُر زِ مِی بی! دو زُلفونت خراجِ مُلکِ رِی بی!...» | دکتر روحانی چشمان‌اش برق می‌زند و می‌گوید: | «من شجریان را خیلی دوست دارم...» | که همین می شود تاجِ سرِ تبلیغاتِ ریاست جُمهوری و سندِ هنردوستی ایشان | سپس در نُسخه? اصلی که در تدوین نیامده | هم ایشان | مدتی از سابقه? رفاقت‌ِ طولانی و عمیق‌اش با شجریان که نخستین بار به تشویقِ آقایِ خامنه‌ای ایجاد شده با مهربانی سخن می‌گوید.

دو: | چند روزِ قبل تکّه‌ای از سخنانِ اخیر استاد شجریان را خیلی‌هایمان دیدیم |  که آقا منشانه و به کنایه و گلایه و دردمندانه گفت: | «من با زبان دیگری باید با شما صحبت کنم که چندین سال است که هر چه را باید بخوانم خوانده‌ام و بعد از این هرچه باید بخوانم زیاده گویی و زیاده خوانی و آبروریزی است، برای همین من اجازه ندارم که در مملکت خودم و برای مردم خودم بخوانم»

سه: | صدور مجوز برای اجرایِ هنرمندِ یگانه و والامقامی چون محمدرضاشجریان کار سختی نیست و نبود | امّا چند ماهی که از ایام پیروزی گذشت | کم‌کم حرفِ مشاوران فرهنگی و رسانه‌ای و برخی نزدیکانِ آقایِ رئیس‌جمهور پیش رفت که این قبیل قرتی‌بازی‌ها گرچه شاید عده کمی را دلخوش کُند امّا باعثِ دلخوری و کاهشِ محبوبیتِ ایشان در جمعِ بزرگ‌تری از متشرعین می‌شود و در «مقطعِ حساسِ کنونی» به «مصلحت» نیست.








      

??اصلاحات در ایران؛
 آنکه "شعار" داد، آنکه "عمل" کرد

در سال‌های میانی دهه 70 خورشیدی،  جریانی در ایران ظاهر شد که شعار خود را «اصلاحات» و خود را «اصلاح‌طلب» نامید.این جریان سیاسی که با بهره‌گیری از ابزار «مطبوعات زنجیره‌ای» توانست طی سال‌های 76 تا 80 در تمامی انتخابات رای مردم را به سمت خود بکشاند از اسفند 81 به بعد به دلیل آشکار شدن فاصله شان با مردم ایران، در تمامی انتخابات‌ با رویگردانی ملت مواجه و از گردونه انتخاب ملی خارج ماند. ناتوانی مجریان «اصلاح‌طلب» در پاسخگویی به نیازهای اصیل جامعه، حتی در عرصه «توسعه سیاسی» که محور اصلی مواضع و فعالیت‌های جریان مدعی اصلاحات بود، آنچنان باعث زمینگیر شدن این جریان شد که حتی روشنفکران سکولار نیز از اصلاح‌طلبان دل بریدند.

در عرصه اقتصاد نیز با توقف شاخص‌های توسعه و پیشرفت، که ناشی از بی‌توجهی مدیران دولت اصلاحات به معیشت مردم و اقتصاد ملی بود، تیر خلاص نهایی به مغز جریان مدعی اصلاحات شلیک شد.
در سوم تیرماه 84 و از دل انتخاباتی شگرف، چهره‌ای توانست آراء مردم را جلب نماید که هیچ‌گاه شعار «اصلاحات» سر نداد اما در عمل اصلاح همه کژی‌هایی که ملت ایران - با رای اعتراضی خود در انتخابات‌ پیاپی (از سال 72 تا 84 ) - طلب نموده  بودند را در  دستور کار خود قرار داد و اجرا کرد.
«محمود احمدی‌نژاد» هیچ گاه شعار «آزادی مطبوعات » و «تحمل مخالف» را شعار محوری دولت خود قرار نداد اما در عمل نشان داد که به مراتب از «سیدمحمد خاتمی» در تامین آزادی مطبوعات مصمم‌تر و نیز در تحمل مخالفان خود، فرسنگ‌ها از رئیس دولت اصلاحات پیشتر است. اثبات این مدعا چندان سخت نیست.

بررسی حجم انتقاد و هجمه رسانه‌ای به احمدی‌نژاد و همکارانش در 5 سال اخیر چنان است که قاطعانه می‌توان اذعان نمود در تاریخ مطبوعات و رسانه‌های ایران هیچ شخصیتی به اندازه «احمدی‌نژاد» مورد تخریب رسانه‌ای و مطبوعاتی قرار نداشته است و در این میان شاید تنها حملات هماهنگ مطبوعات حزب توده و طرفداران دربار پهلوی علیه دکتر محمد مصدق را بتوان تا حدی با حملات رسانه‌ای علیه دکتر محمود احمدی‌نژاد قیاس نمود و البته واکنش احمدی‌نژاد در برابر این حجم بی‌سابقه تخریب تنها صبر و «سلام» بود.  «محمود احمدی‌نژاد» هیچ گاه شعار «مشارکت سیاسی» را شعار محوری دولت خود قرار نداد  اما در عمل با ایجاد نشاط سیاسی در جامعه، بیشترین نرخ مشارکت سیاسی را در دوران حاکمیت 5 ساله خود رقم زد. دولت سیدمحمد خاتمی که کارش را با ادعای رونق سیاسی و افزایش مشارکت شهروندان آغاز کرده بود، چنان عمل کرد که مشارکت سیاسی 80 درصدی در دوم خرداد 76، دوره به دوره در انتخابات بعدی کاهش یافت تا آنجا که در دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهرها که در پنجمین سال دولت خاتمی برگزار شد، مشارکت عمومی مردم در انتخابات به نازلترین سطح در تمامی سال‌های پس از انقلاب سقوط کرد.

احمدی‌نژاد اما تابلوی شعار «مشارکت سیاسی» را هرگز بر سر در دولت خود نصب ننمود، اما در عمل چنان فضای تحرک اجتماعی را در میان آحاد جامعه و به‌ویژه در میان محرومان و مستضعفان و نیز کسانی که با صندوق‌های رای قهر کرده بودند ایجاد نمود که نرخ متوسط 50درصدی مشارکت سیاسی در دولت خاتمی را تا 85 درصد در آغاز پنجمین سال دولت خود ارتقا داد به نحوی که در دوره دولتداری احمدی‌نژاد، نظام سیاسی ایران بیشترین میزان مشارکت ملی را  در قیاس با دوره‌ای تجربه کرد که کوفتن بر کوس توسعه سیاسی، فریضه روزمره دولتمردانش بود. و این نبود مگر آن‌که ملت ایران تفاوت میان «شعار» و «عمل» را دریافتند.. اما نکته آخر آن‌که «محمود احمدی‌نژاد» برخلاف دوره «اکبر هاشمی‌رفسنجانی» که رئیس دولت، «سردار سازندگی» لقب یافته بود، هیچگاه شعار «توسعه اقتصادی» را روز و شب سرنداد، اما در مقام عمل، چنان «شجاعانه و با درایت و تدبیر»، بزرگ‌ترین پروژه اصلاح ساختار اقتصاد ایران را به اجرا درآورد که دشمنان جمهوری اسلامی نیز در برابر اراده و تدبیر وی سر تعظیم فرود آوردند. اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها که از سال 1371 در کشوی میز ‌هاشمی‌رفسنجانی و محمد خاتمی خاک می‌خورد و آرزوی دو رئیس‌جمهوری پیشین بود، در دولتی به اجرا درآمد که مورد تهاجم شدیدترین تحریم‌های اقتصادی و سنگین ترین فتنه‌های سیاسی 30 سال اخیر قرار داشت، اما این بار هم احمدی‌نژاد مانند اسلاف خود شعار نداد، بلکه در عمل نشان داد که تنها به منافع مردم می‌اندیشد و «اصلاحات» را نه در «شعار» که در «عمل» پیاده می‌کند.

??سرمقاله روزنامه گسترش صنعت
17 دی 1389
??https://telegram.me/dr_davari








      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >