درب گویه ها!
(یا همان به در بگو تا دیوار بشنوه!)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ امیر را کسی «کبیر» نکرد. امیر خودش «کبیر» شد! اونم به اعتبار صفوت و صولت و معرفت و سلوک و کارنامه اش!
با رپرتاژ آگهی و گریم و دکوپاژ و میزانسن و شعر و سرود و افسانه و حماسه و قسم حضرت عباس و سالوسی کاسه لیسان که نمیشه زورکی امیر کبیر ساخت و به تاریخ کیلیپس کرد!
امیر کبیر زورکی رو «کبیرش» رو بدون «یا» می خونن!
...................
2ـ عزیز دل برادر! هر اندازه هم که محبوب مردم باشی شیدائی مردم حداکثر تا پشت درب بهشت زهرا با شما است!
از اونجا به بعد داشته ها و نداشته هات پیش خدا است که بهت اعتبار می ده یا می گیره.
از اونجا به بعد تنهای تنها میشی و تنهای تنها هم با خدا طرفی!
هیچکدوم از اونا که برات کف می زدن و قربون صدقه ات می رفتن دیگه نیستن.
یه عمر با شوق به شائقات نگاه کردی.
حالا دیگه وقت اینه که ببینی خدا چه جوری نگات می کنه.
مواظب باش واسه اون لحظه به اندازه کافی سوغاتی با خودت برده باشی. 
..................
3ـ ان شاء الله تا باشه طول عمر با سعادت و توام با رفع کسالت برای استاد باشه.
اما از اون طرف هم نخوردیم نون گندم ولی بالاخره دیدیم دست مردم.
طرف تو کل زندگی اش یک بار هم روزه نگرفته و نیم رکعت نماز هم نخونده اونوقت با یه صدای محزون و دنیائی از گلایه میگه:
اصلاً افطار بدون ربنای استاد صفائی نداره!
لاکردار اصلاً روزه ات تو سرت بخوره! تو واسه لاغری و خوش اندامی خودت هم یه نصفه روز رژیم غذائی نگرفتی حالا ربنا شناس و روزه شناس و صفای افطار شناس شدی!؟
عُمراً اگه روخونی و معنای «ربنا» رو هم بلد باشی.
بی خود نیست می گن: خلق را تزویرشان بر باد داد.

داریوش سجادی