من 50 سال است دارم اسلام میخوانم. بگذار خلاصهاش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. بهجای مستحبات تا میتوانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز." بعد هم گفتند "اگر قیامت کسی ازتو سوال کرد، بگو فاضل گفته بود."
آقای نامی حتی من در سطح مقامات دیدهام که وقتی میخواهند جلسهای خصوصی برگزار کنند موبایلهایشان را خاموش میکنند و باتری آن را هم در میآورند. یعنی توهم شنود وجود دارد نه خود شنود؟
شنود در موبایل که وجود دارد. حتی دستگاه خاموش موبایل هم قابل شنود است. شنودهای بینالمللی هم خیلی جدی است و سیستمهای اندروید که وضعیت را بدتر کرده است. وقتی استفاده میکنید از طریق برجهای سلولی هم میتوانند محل شما را پیدا کنند. مثلا سایت ویکی پدیا یک سایت آدرس اینترنتی است اما در جنگ سی و سه روزه بیشترین آدرس منزل رزمندگان را این سایت داد به اسرائیل. گوگل و... هم همین طور. اینها درست است که ظاهرشان خدماتی است اما در واقعیت در حال جمعآوری اطلاعات هستند.
بحث من اصلا بینالمللی نیست. بحث داخلی شنود است.
نه این طور نیست. بگذارید اول اروپا را مثال بزنم. در اروپا تمامی مکالمات تلفنی ضبط میشود.
در ایران ضبط نمیشود ؟
خیر. در همین اروپا حدود یک سال و نیم پیش بود یک ایرانی کشته شده بود ظرف هشت ساعت توانستند قاتلش را پیدا کنند. از طریق همین مکالمه. اصلا روز به روز آزادی بشر بیشتر گرفته میشود. آزادی که خدا داده توسط بشر گرفته میشود. لندن یک روزگاری با 4 هزار دوربین کنترل می شد الان با 64 هزار دوربین کنترل میشود. بعضی جاها نیاز است برای امنیت مردم این اتفاق بیفتد. اما در ایران آن طور که مردم فکر میکنند نیست و برابر ماده 25 قانون اساسی اگر قاضی در مسیر بررسی پرونده به این نتیجه رسید خطی باید کنترل شود، این کار را میکند.
در مورد پیامک و ایمیل و. .. چه ؟
همه همین طور. حتی من وزیر هم نمیتوانم بدون مجوز قاضی کاری کنم. یکی از دوستان میخواست به ایمیل و تلفن خانوادهاش دسترسی داشته باشد به ما هم گفت، ما هم گفتیم اما نتوانست. اپراتور حق ندارد در این زمینه بدون دستور قاضی کاری کند.
مادر شهید علیرضا اصفهانی احمدآبادی: “یکی از شبهای ماه مبارک رمضان علیرضا به منزل آمد و از من پرسید: مادر افطاری چه داریم؟ گفتم: برنج و خورشت بادمجان پرسید: چه مقدار سهم من است؟ با خنده به او گفتم: هرقدر که بتوانی بخوری اصلاً همه ی غذاها مال تو پرسیدم: حالا منظورت از این حرف چیست؟ خندید و گفت: شوخی کردم به او گفتم: تو هیچ وقت از این شوخیها نکردهای؛ بگو منظورت چه بود؟ تسلیم شد و گفت: میخواهم سهم افطارم را برای کسی ببرم. غذا را آماده کردم با خوشحالی آن را برد و شب دیر وقت به خانه آمد بعد معلوم شد خادم مسجد محل آن شب افطاری نداشته و او عمداً دیر به منزل آمده بود که از سهمیه دیگر اعضای خانواده استفاده نکند…
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما سربلند بایستیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند