در پیوستِ کتابِ "یادداشت های روزانه محمدعلی فروغی" (که برای اولین بار این کتاب امسال منتشر شده) نامه ای از فروغی خطاب به "محمود وصال" (وقار السلطنه) نیز وجود دارد که بسیار بسیار خواندنی و حائز اهمیت است.
فقره ای از این نامه را که به سال 1919 نگارش یافته، با هم میخوانیم. چقدر شبیه اوضاع و احوال امروز ماست. تو گویی نسبت به تاریخ نگارش نامه (که قریب به صد سال پیش است) هیچ تغییری حاصل نشده و وضع بر همان منوال است که 100 سال پیش بود:

«اروپا عموماً در حال غلیان است...حال در این میانه ما چه باید بکنیم؟ افسوس که این فقره از همه مشکل تر است. به عقیده بنده ما هیچ کاری نباید بکنیم جز اینکه خودمان را درست بکنیم. عجالتاً "ما" در کار نیست. ما نیستیم. ما وجود نداریم. و فقط همین عیب را داریم، یعنی عدم صرف هستیم که بدتر از وجود ناقص است. فرض کنید تمام دنیا خوب شد، اساس عدالت برقرار شد، انسانیت دنیا را گرفت، تازه آن وقت درست فکر کنیم ببینیم حقاً از روی عدالت و انسانیت و مروت وقتی که بخواهند با ما معامله کنند چه باید بکنند. آیا غیر از این چاره داریم که به نماز ایستاده دست به دعا برداشته بگوییم: "الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک".
ملت ایران اگر وجود داشت، اگر در ایران افکار عامه موثر بود، آیا دولت ایران جرئت میکرد این قرارداد اخیر را با انگلیس ببندد؟ »

(یادداشت های روزانه محمدعلی فروغی، نشر سخن،  ص 472)

Https://telegram.me/jabbariakbar

-------------------------------------

در این صد و خرده‌ای سال حضور خارجی‌ها در ایران دانش فنی منتقل شد؟ می‌گوییم نه! مدیریت درست‌ و حسابی منتقل شد؟ می‌گوییم نه! می‌گویند پس راهکار این است که این‌ها بروند در کنار هم بنشینند کار کنند و با هم چیزی یاد بگیرند. می‌گوییم آیا این کارآموزی است؟ مثل استاد و شاگرد هستند؟ معلوم نیست و مبهم است... پس نهاد مناسب برای انتقال این فناوری کجاست؟ سازوکار انتقال چیست؟ می‌گویند در پیوست اِن (n) در حال تدوین است! این خودش یک اشکالی است بر این جریان! هنوز نمی‌دانیم این راه درست است یا نه ولی اصلش را پذیرفته‌ایم. چون این قرارداد را هیئت‌وزیران تصویب کرده ولی ساز و کارش را نمی‌دانیم