دکتر عبدالرضا داوری
دوست قدیمی و عزیزم | جناب آقای دکتر عبدالرضا داوری | سلام
روزی که گذشت | دیالوگِ مشهوری از استاد «عزتاله انتظامی» نقل کرده بودی | گرچه بیهیچ توضیحی | امّا به روشنی نهتنها طعنهای بود به ایشان | از بابتِ درخواستِ اخیرِ وی برایِ رفعِ حصرِ ثُلاثهء محصوره | که به گمانِ بسیاری و از جُمله نگارنده | توهینی بود | نه مُناسبِ شُمایِ نویسنده | و نه در شانِ مُخاطبِ خواننده | و خصوصا نه در قامتِ ضمیرِ آن | که بُزرگمردی است هُنرمند و فروتن و خیرخواه و محبوبِ دلِ ملیونها هموطن.
و امّا دو نُکتهء رفیقانه:
نخست آنکه | بهتر از نگارنده میدانی | این سُخنِ فصلالخطابِ پیامبرِ گرامی اسلام را: | «انی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» | و درخواستِ جنابِ آقای انتظامی حتّی اگر نادُرست یا اشتباه بود | که به گمانِ من نبود | شایستهء پاسُخی جوری دیگر بود | و بزرگاش نخوانند | اهل خرد | که نامِ بزرگان | به زشتی برد
به یاد بیاور که علیرغمِ برخی اشتباهات واضح و مُبرهنِ جنابِ آقای میرحسینِموسوی | مانندِ آن اعلام پیروزیِ زودرس | یا عدم اهتمام بر جُدا کردن صفِ مُعترضانِ منطقی از برخی براندازان و مُعاندانِ این مُلک و ملّت | و خطاهایِ دیگری که بیمُبالغه این کشور را تا آستانهء جنگِ داخلی پیش بُرد | آنچه بیشتر از وی در خاطرهها مانده | واژگان و تعابیرِ مودبانه و متین او است | و سرمشقهایی چون «ادبِ مرد به زِ دولت او است» | و امروزِ روز | دیگر حتّی مخالفانِ سرسختاش | او را از بابت لُکنتهایی سُتودنی از برایِ مهارِ خشم | و آن «چیز چیز» گفتنهایِ نجیبانهاش | در احتراز از کلماتی گداخته و عصبانی | شماتت نمیکُنند که هیچ! | مظلوم و بُزرگاش میدارند.
مُتقابلا | لابُد موافقی که | جنابِ آقایِ دکتر روحانی | اگر با همین فرمانِ زبان جلو برود | صرفِنظر از همهء کامیابیها و دُشواریهایِ سیاسی و اقتصادی فرارو | بعید است دوباره رای بیاورد | چرا؟ | چون به مانندِ آقایِ دکتر احمدینژاد | معالاسف و روزافزون | گاه از کلمات و تعابیری در موردِ مخالفاناش استفاده میکُند | بسیار دور از سُخنان و سخنرانیهایی | برازندهء کشوری که کهکشانی از که اُدبا و ادبیّاتِ فاخر در خاطرِ خود دارد
دو دیگر امّا | فقرهء «حصر» | که از نظرِ امثالِ این رفیقات | بیجهت است و ظالمانه | مگر به حُکمِ دادگاهِ صالحهای که به گویا هنوز تشکیل نشده و تشکیل نخواهد شُد | و ولو مجازاتِ فعلیِ مُبتلایان به این حصرِابد | بسیار کمتر از آنی باشد که آن دادگاه صالحهء مفروض مقرر میکرد.
و باز به یادبیاور | «دکترمحمّدمصدق» را | که گرچه خدماتی سترگی داشت از جنسِ «ملّی کردنِ صنعتِ نفت» | امّا به نظر بسیاری و بر مبنایِ روالِ بسیاری از کشورهایِ جهان | میتوانست به خاطرِ خطاهایی از جنسِ انحلال مجلس شورایِ ملّی و تمرّدِ مُسلحانه از حکم عزلِ خود | قانونا اعدام شود | امّا باوجودِ تخفیفِ مجازاتاش | همینکه در پایانِ مدّتِ محکومیت آزاد نشد | و تا آخر عُمر در حصارِ «احمدآباد» ماند | برایِ همیشه مظلوم شمرده شد.
و تازه | مگر آقایِ انتظامی چه خواسته؟ | جُز آنکه مثلِ یک بزرگترِ عاقل و مهربان و شُجاع | طبعا نه از طرفِ مخالفان آقای روحانی | که از طرفِ موافقانِ وی | مُحترمانه | عریضهء دادخواهی به رئیسجُمهوری نوشته | که رای و بیعتِ آنهایی که او را برگزیدهاند | اخلاقا | تا زمانی مشروعیّت دارد | که به همه قولهایش و از جمله اموری چون «رفعِ حصر» پایبند باشد.
و امّا... | این را مُنصفانه نیست | و اصلا نباید ناگفته گذاشت | که بیشتر آنهایی که دیالوگِ از نظرِ این رفیقات ناپسند نقلشده از سویِ شُما را نقل کردهاند | اغلب آن را تحریف و شورترترش کرده و با گاه تیترهایی دروغ و نادرست و اینها | و چیزهایی به آن افزودهاند | که معلوم است | نه منظورت بوده و نه در آن چهارکلمه که نوشتی یافت میشوند | و خُب دیگر! | بعضی دوستانِ موسوم به اصلاحطلبی نیز | آب ندیدهاند | و گرنه آن بر روی رُقبایشان میبستند | و خیلی هم بیرحمتر و بیتعارفتر و ناجورتر از آنهایی که یکصدمِ ادعایِ آزاداندیشی و رواداری آنها را ندارند.
@iranoralhistory
مُخلصِ شما | حُسینِ دهباشی
دکتر عبدالرضا داوری,
@dr_davari
??نامه ای به یک دوست
رفیق قدیمی جناب حسین دهباشی عزیز
مرقومه خیرخواهانه شما که مثل همیشه از سر طبع لطیف و رفیق نوازت برخاسته را خواندم.
عبدالکریم سروش در کتاب ایدئولوژی شیطانی وقتی به نقد حزب توده می پردازد، مهمترین ویژگی توده ای ها را پرداختن به "انگیزه ها" به جای نقد و بررسی "انگیخته ها" می داند.
امروز که واکنشهای هیستریک اصلاح طلبان در برابر بازنشر بدون دخل و تصرف دیالوگ جناب عزت الله انتظامی در فیلم گاو را می خواندم، به وضوح گردش روح حزب توده را بر سر بوقچی های مدعی اصلاح طلبی دیدم که با تحریف و هتاکی، به جای پرداختن به "انگیخته ها" به "انگیزه ها" در فقره اخیر پرداحته اند و بدون اقامه کمترین دلیلی در باب توهین متن مذکور، تنها توالی انتشار آن با نامه جناب عزت الله انتظامی به رییس دولت یازدهم را دلیل توهین آمیز بودن آن دانسته که البته شما هم کم و بیش بر همان سبیل گام زده اید و به پارادوکس استدلالتان نیندیشید که "اگر این دیالوگ دوشب قبل تر منتشر میشد آیا بازهم موهنش می خواندید؟"
حتما تصدیق میکنید که واکاوی انگیزه ام از انتشار دیالوگ مشهور فیلم امری است ممتنع که جز آفریدگار جهان،کسی را توان ارزیابی آن نیست و برخلاف غوغاسالاری دوستان سابقتان، آنچه روشن است ، مطلقا اهانت و حرمت شکنی در انتشار فقره اخیر صورت نبسته و اغیار با ظن و گمان و تحریف و دروغ، به تفسیر "ماترضی به صاحبه" پرداختند و اتفاقا همینان بودند که جناب عزت الله انتظامی را با سیاسی کاریشان، مورد هجو و هتک قرار داده اند نه صاحب این قلم که فقط تصویر و متنی از فیلم گاو را بدون هرگونه دخل و تصرف و حاشیه نویسی در کانال تلگرامیش منتشر کرده است تا آنجاکه حتی در مرقومه شریف شما هم که ربع قرن است صاحب این قلم را به "حرمت داری" می شناسید نیز استدلالی برای موهن بودن آن اقامه نیست.
در پایان به محضر رفیق قدیمیم که نیک میداند چقدر خاطرش برایم عزیز است عارضم؛ فارغ از آنچه در ماجرای "حصر" نگاشته اید و متاسفانه با آن موافقت ندارم ، حتما تصدیق می کنید که منطق و مناسبات حاکم بر نهاد سیاست و سیاست ورزی با منطق و مناسبات حاکم بر نهاد هنر و هنرمندی متفاوت است و اگر استادپروری و مرادگرایی در دایره هنر معنایی دارد، زیستار عالم سیاست بر ستون نقد و چالش در مصالح و منافع بنیاد شده است و با تنزه طلبی و مناسبات "مرید و مراد" نسبتی ندارد.
پیروزی و سربلندی حسین دهباشی عزیزم را در سال جدید خورشیدی از خداوند عدالت گستر خواهانم.
برادرت:عبدالرضا داوری
https://telegram.me/dr_davari
سه شنبه 94/12/11 |
لامرد
مطلب بعدی :
انگیزه ما از انتشار دیالوگ استاد عزت الله انتظامی در فیلم گاو چه
مطلب قبلی :
اقتصاد ایران در دوران دولت ملی
