اشاره: در جلس6 مورخ 9 مهرماه 1392 حلقه مطالعاتی توحید و عدالت، دکتر عبدالرضا داوری پس از بیان مؤلفه‌های اقتصاد سیاسی کینزی، تحلیلی از دیپلماسی جدید جمهوری اسلامی از منظر اقتصاد سیاسی ارائه دادند. از آن‌جا که ایشان همین تحلیل را در قالب یک مقاله برای انتشار در هفته آسمان به دست‌اندرکاران این نشریه تحویل داده بودند و این مقاله در شمار? مورخ 13 مهر 1392 این هفته‌نامه منتشر شد، دکتر داوری به دلایلی ترجیح دادند که به جای انتشار فایل صوتی جلسه، مقال? ایشان در هفته نامه آسمان، در سایت منتشر شود. در ادامه، متن کامل مقال? ایشان را می‌خوانید:

****

جبر تاریخی مذاکره ایران و امریکا

عبدالرضا داوری*

برای آن‌که دینامیزم تحولات پرشتاب چند هفت? اخیر در مناسبات میان ایران و غرب به درستی درک شود، باید سمت و سوی تحولات در محیط بیرونی و درونی کشورمان را با دقت رصد کرد تا چرایی تغییر گفتمانی در حوز? سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را دریافت:

1- رصد تحولات در محیط بیرونی:

1-1- خارج شدن «نفت» از سیاست خاورمیانه ای امریکا:

بازار جهانی انرژی طی یک ده? اخیر با انقلابی عظیم روبرو شده که این پدیده در داخل ایران کمتر شناسایی شده است. توسع? فناوری استخراج «شیل گس» (Shale gas) و «شیل اویل» (Shale oil) که موجب تولید گاز و نفت از سنگ‌های رُسی شده و اصطلاحاً تولید گازهای نامتعارف نام گرفته، باعث شده که بازار جهانی انرژِی به سمت مازاد عرضه حرکت کند. «شیل گس» و «شیل اویل»، نفت و گازی هستند که در میان سنگ‌های سخت محصور شده و آزادسازی آن‌ها به استفاده از فناوری موسوم به «شکست هیدرولیک»، نیاز دارد؛ استفاده از این فناوری در آمریکا، این کشور را از بزرگ‌ترین واردکنند? گاز جهان به یک صادرکننده نوپای گاز تبدیل کرده است.

oilshaleسنگ نفت (شیل اویل) در حال سوختن

ظهور این فناوری که از آن به عنوان انقلابی در میدان انرژی یاد می‌شود، به چالش اصلی تولیدکنندگان اصلی نفت و گاز جهان که در منطق? خاورمیانه متمرکز هستند تبدیل شده، زیرا دستیابی بزرگ‌ترین خریداران و مصرف‌کنندگان نفت و گاز جهان به این فناوری، معادلات بازار انرژی را کاملاً برهم زده است. توسع? ذخایر «شیل گس» در امریکا از چنان شتابی برخوردار است که نشری? اقتصادی فاینشنال تایمز در گزارشی به تأثیر توسع? این ذخایر در امریکا بر ساخت سیاسی روسیه اشاره کرده و نوشت: «احتمال دارد گازپروم، شرکت دولتی گاز روسیه، قربانی انقلاب شیل گس در حال وقوع در آمریکا شود. ممکن است انقلاب شیل گس آمریکا پیامدهایی را برای دولت روسیه و قدرت ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری این کشور به همراه داشته باشد. این بحران یکباره اتفاق افتاد؛ با افزایش تولید گاز رُسی در آمریکا، این کشور در تولید گاز خودکفا شد و از روسیه به عنوان بزرگ‌ترین تولید کنند? گاز طبیعی جهان پیشی گرفت».(1)

shaleoil-extraction

فناوری استخراج سنگ نفت (شیل اویل)

توسع? ذخایر «شیل گس» و «شیل اویل» در امریکا و کشورهای مصرف کنند? انرژی از جمله چین، کانادا، استرالیا و … «وزن خاورمیانه» را در تحولات جهان انرژی به شدت کاهش داده است. یک نمون? بارز از این کاهش نقش خاورمیانه در بازار جهانی انرژی را می توان از رفتار بازار نفت در بحران سوریه شناسایی کرد که در اوج حملات لفظی رئیس جمهور امریکا علیه دولت سوریه و به صدا آمدن شیپورهای جنگی در منطق? خاورمیانه، قیمت نفت حداکثر یک درصد افزایش یافت که مشابه رفتار بازار نفت در موضوع تحریم خرید نفت ایران از سوی اتحادی? اروپایی بود. این رفتار به وضوح نشان می‌دهد که قدرت چانه‌زنی تولیدکنندگان نفت و گاز در خاورمیانه به شدت کاهش یافته و حساسیت موضوع «نفت» در سیاست خاورمیانه‌ای امریکا کم رنگ شده است.

alberta-oil-sands

استخراج سنگ نفت در آلبرتا

1-2- بحران نظام سرمایهداری و تغییر نقش خاورمیانه در سیاستهای امریکا:

بحران کنونی نظام سرمایه‌داری ریشه در شکاف میان دستمزد و بهره‌وری تولید دارد. در 150 سال اخیر بهره‌وری تولید کارگران سیر صعودی داشته است. این بدان ‌معنی است ‌که یک کارگر به‌طور متوسط [به ازای هر ساعت کار] در هرسال کالای بیشتری نسبت به سال قبل تولید ‌کرده است. علت افزایش بهره‌وری تولید این است که کارگران به مرور زمان بهتر آموزش می‌بینند، از ابزارآلات تولید بهتری استفاده می‌کنند و ماشین‌آلات با فناوری پیشرفته‌تر دراختیارشان گذاشته می‌شود. بدین‌ترتیب، بهره‌وری تولید کارگران به صورت سالیانه بالا می‌رود. افزایش بهره‌وری تولید در شرایطی صورت گرفته است که شتاب افزایش دستمزد کارگران در همین 150 سال به هیچ عنوان متناسب با افزایش بهره وری نبوده است و حتی از دهه 1970 به این سو، دستمزد کارگران در مجموع? نظام تولید سرمایه‌داری (به قیمت روز)، یا ثابت مانده و یا سیر نزولی داشته است. کاهش دستمزدهای حقیقی به ‌معنی آن است که توانایی خرید کالا و خدمات کارگران کمتر از قدرت خرید نسل قبلی همان کارگر و به مفهوم کوچک شدن بازار مصرف است. در این شرایط نظام سرمایه داری تصور می‌کرد که رؤیاهای تاریخی‌اش جام? واقعیت پوشیده‌ و بر همین مبنا استراتژیست‌هایش از پایان تاریخ سخن گفتند. چه کسی تصور می‌کرد که دستمزدها ثابت بمانند و هرسال با پرداخت همان دستمزد قبلی، کالاهای انبوه‌تری برای فروش تولید شود؟! سود سرمایه‌داران و سهم آن‌ها که دستی در این سود داشتند، به‌صورت روزافزونی بالا ‌رفت. همه چیز بر وفق مراد بود و سهام‌داران هم سود خود را می‌جستند.

اما از قضا سرکنگبین صفرا فزود و این رؤیا پایدار نماند. کوچک شدن بازار مصرف از یک سو و مازاد سودی که در اختیار نظام سرمایه داری قرار گرفت، صنعت مالی را برپا کرد و این بدان معنا بود که مازاد سود را منبع تأمین مالی فعالیت اقتصادی قرار دادند، آن را قرض دادند و قرض ‌گرفتند، بی‌توجه به فضایی که روز به روز دستمزد کارگران کاهش می یابد. صاحبان صنایع مالی به ‌کارگران پول پرداختند تا آن‌ها بتوانند بیشتر مصرف کنند؛ اما این پول اضافی نه به‌واسط? افزایش دستمزد، بلکه به‌شکل قرض پرداخت شد و در طول زمان، «بحران بدهی» ایجاد گشت. این بحران جدید نظام سرمایه‌داری را به این نتیجه رساند که «یا گسترش یاب یا بمیر!».

بر این اساس بود که گشایش بازارهای مصرف جدید و انتقال مازاد سود بر اساس قانون ظروف مرتبطه به اقصی نقاط جهان، از جمله کانون‌های جمعیتی نظیر خاورمیانه به شیو? یکسان‌سازی ذائقه‌های مصرفی با جدیت در دستور کار نظام سرمایه‌داری قرار گرفت. این چنین است که زیبگینیو برژینسکی، آموزگار استراتژی باراک اوباما در کتاب «نگرشی استراتژیک: امریکا و بحران قدرت جهانی»(2) که سال 2012 منتشر کرد به اوباما توصیه می کند: «مرکز ثقل جهان باید از غرب به شرق منتقل شود تا غربی بزرگتر از طریق وارد کردن روسیه، ترکیه، اسرائیل، ایران، مصر و سایر کشورهای خاورمیانه به جرگ? آن شکل گیرد و امریکا به جای ایفای نقش «پلیس» به نقش «موازنه‌گر و میانجی» تغییر کارکرد دهد. بر این اساس برژینسکی توصیه می‌کند که امریکا از نقش هژمون نظامی فاصله گرفته و به سمت محوریت هژمون اقتصادی – تکنولوژیک حرکت کند تا بتواند در تحولات جهانی به عنوان «داور» در وسط زمین ایستاده و با استفاده از قدرت برتر اقتصادی و تکنولوژیک و حاکمیت بر ساختارهای مالی جهانی، شیو? توزیع ارزش اضافه شده انباشت شده ناشی از شکاف دستمزد – بهره‌وری را مدیریت نماید.

پروژ? پیشنهادی برژینسکی برای ایجاد «غرب بزرگتر» و ادغام جوامعی نظیر ایران و اسرائیل در آن، مستلزم تعدیل یا حذف رویکردهای ایدئولوژیک در حکمرانی این مناطق است. اندیش? حکومت دینی ضدامریکایی در ایران، رویکرد صهیونیستی در اسرائیل، عثمانی‌گری در ترکیه، اخوانیسم در مصر و وهابیت در عربستان مهمترین موانع برای پروژ? «غرب بزرگتر» برژینسکی هستند و بر همین اساس، برژینسکی به اوباما توصیه می‌کند که خط مشی تعدیل و حذف ایدئولوژی از ساختارهای حاکم و سیاست خارجی در این کشورها را دنبال کند تا مناسبات منطقه ای – به ویژه در خاورمیانه – به جای آن‌که از مفاهیم ایدئولوژیکی چون انقلاب اسلامی، صهیونیسم، عثمانی‌گری، اخوان‌گرایی و وهابیت سیراب شود، بر پای? منافع مشترک اقتصادی بنا گردد.

2- رصد تحولات در محیط درونی:

2-1- کاهش درآمدهای نفتی و بحران اجتماعی:

«نفت» در ایران فقط یک موضوع اقتصادی نیست. بیش از یکصد سال است که تحولات سیاسی و اجتماعی ایران خود را با «نفت» تنظیم کرده است. بررسی‌های اقتصادی نشان می‌دهد که مهم‌ترین نقش درآمدهای نفتی در سیاست‌های اجتماعی، کاهش نابرابری طبقاتی است. واقعیت آن است که بر خلاف بسیاری از نظام‌های اجتماعی دیگر که در آن طبقات بر اساس شیو? تولید هویت‌یابی شده و شکل می‌گیرند، در ایران طبقات اجتماعی بر اساس شیو? مصرف که از دسترسی متفاوت طبقات اجتماعی به درآمدهای نفتی حاصل می شود، شکل گرفته است. در دوره‌هایی که درآمدهای نفتی ایران افزایش یافته است، دولت به عنوان صاحب این درآمدها، هزینه‌های خود را افزایش داده و به تبع آن، درآمدهای نفتی به شکل انواع مخارج اجتماعی به اقتصاد داخلی پمپاژ شده و سهمی از آن در اختیار طبقات مختلف، حسب شیو? دسترسی‌شان به مازاد درآمد دولت انتقال یافته و به تدریج نابرابری های طبقاتی را کاهش داده است.

در مقابل، کاهش درآمدهای نفتی همه طبقات کشور را متأثر کرده و اراد? طبقات فرادست و فرودست را در تغییر شرایط و سیاست‌هایی که موجب کاهش درآمدهای نفتی شده را هم‌سو می کند. هم‌سویی این طبقات در انتخابات 24 خرداد 92 و تجمیع آراء فرودستان و فرادستان جامع? ایرانی در سبد آراء حسن روحانی را بر همین اساس باید درک کرد که «رفع تحریم‌ها» به عنوان موتور محرک افزایش درآمدهای نفتی را منحصراً از شعارهای انتخاباتی حسن روحانی استنتاج کردند و در پدیده‌ای کم‌نظیر اجتماعی، منافع طبقات فرادست و فرودست در برنامه های روحانی هم‌سو گردید.

2-2- تغییر خط مشی اصلاح طلبان:

از سال 1376 و با روی کار آمدن دولت سیدمحمد خاتمی، جریان اصلاح‌طلب میان دو خط مشی سرگردان بود. از یک سو خط مشی جمهوری‌خواهی که تغییرات ساختاری را دنبال می کرد در میان اصلاح طلبان هواداران جدی داشت و از سوی دیگر خط مشی مشروطه‌گرایی که حرکت در ساختار قانونی و تحدید قدرت مرکزی را دنبال می کرد نیز از هواداران مؤثری برخوردار بود. چالش‌های این دو خط مشی به ویژه طی سالهای 77 تا 88 ، ساخت درونی جریان اصلاح‌طلب را فرسوده کرد تا پس از شکست‌های انتخاباتی پیاپی از سال 81 به بعد، خط مشی جمهوری‌خواهی با وقایع سال 88 کاملاً به حاشیه رانده شده و در بن‌بست قرار گیرد. در چنین شرایطی بود که رهبری جامع اصلاح‌طلبان از سال 89 به صاحبان خط مشی مشروطه‌گرایی با محوریت خاتمی-هاشمی رفسنجانی انتقال یافت.

مهم‌ترین نشان? غلبه خط مشی مشروطه‌گرایی در جریان اصلاح‌طلب را باید در اجماع اصلاح‌طلبان بر کاندیداتوری حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 92 جستجو کرد. پیاده‌سازی راهبرد مشروطه‌گرایی نیازمند گذار از حاکمیت دوگانه به حاکمیت یگانه است. در رقابت‌های انتخاباتی 92، کمپین سعید جلیلی با دوگانه‌سازی سازش – مقاومت بهترین بستر را برای پیروزی راهبرد مشروطه گرایی اصلاح طلبان حول محور حسن روحانی فراهم کرد و کمپین انتخاباتی روحانی نیز با بهره‌گیری از فرصت ایجاد شده، تصویری «ضدتحریم» از روحانی ترسیم کرد و به راحتی انتخابات را برد.

اما دوقطبی سازش – مقاومت در 24 خرداد 92 متوقف نماند. تأکید استراتژیست‌های دولت روحانی بر گشایش قفل سیاست خارجی به عنوان علت العلل مشکلات کشور و به کارگیری استراتژی بهبود روابط با امریکا برای حل بحران‌های اقتصادی و اجتماعی کشور، می‌توانست موجب بازتولید بستر حاکمیت دوگانه شود که با تدبیر رهبر انقلاب در سلب اختیار از تیم سعید جلیلی در پرونده هسته‌ای، اعلام راهبرد «نرمش قهرمانانه» و واسپاری اختیارات ویژه و کم‌نظیر به حسن روحانی در سفر نیویورک، دوگانه شدن حاکمیت به تعویق افتاد.

3- نتیجه گیری:

در تحلیل محیط بیرونی کشورمان گفته شد که از یک سو حذف «نفت» از سیاست خاورمیانه‌ای امریکا، قدرت چانه‌زنی ایران را در سطح جهانی کاهش داده است و از سوی دیگر امریکا برای حل بحران نظام سرمایه‌داری مهندسی جوامع خاورمیانه بر اساس گسترش بازارهای مصرف و تعدیل ایدئولوژیک نظامات حاکم در این جوامع را آغاز کرده است. ضمن آن‌که در تحلیل محیط درونی ایران نیز کاهش درآمدهای نفتی زمینه افزایش نابرابری اجتماعی و بحران‌های پس از آن را ایجاد و حل این معضل را به خواست مشترک طبقات فرادست و فرودست اجتماعی و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرده است. در عرص? سیاست داخلی، کشورمان هم غلبه مشروطه‌گرایی بر خط مشی اصلاح‌طلبان و تمرکز نیروهای آنان برای بازشدن گره رابطه با امریکا، راهبرد نرمش قهرمانانه را در دستور کار حاکمیت قرار داد.

در واقع از یک سو امریکا برای پیاده‌سازی سیاست های جدید خاورمیانه‌ای خود، به همراهی ایران به عنوان مؤثرترین کشور خاورمیانه نیازمند است و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران هم برای غلبه بر معضل کاهش درآمدهای نفتی و مقابله با دوگانه شدن ساخت حاکمیت به بهبود مناسبات با امریکا راضی شده است. بنابراین چهار عامل بالا، دینامیزم تحولات هفته‌های اخیر و جبر تاریخی مذاکر? ایران با امریکا را رقم زده است؛ هرچند که قضاوت در مورد مقصد نهایی این تحولات مشکل بوده و همچنان زود به نظر می رسد.(3)

*دکترای اقتصاد- مشاور وزیر و رییس مرکز مطالعات راهبردی وزارت کشور در دولت دهم

(1) http://www.shana.ir/fa/newsagency/195610

(2) Strategic Vision: America and the Crisis of Global Power-­ Basic Books 2012

(3) دلیل سخت بودن قضاوت در مورد مقصد نهایی تحولات اخیر، روایت‌هایی است که اخیراً از موضع رهبر انقلاب در خصوص نرمش قهرمانانه منتشر شده است. آقای مهدی محمدی یادداشت مهمی را تحت عنوان «دربار? مهم‌ترین تلفن ژئوپولیتیک یک دهه اخیر» در خبرگزاری تسنیم منتشرکرد و در انتهای این یادداشت به روایت خاصی از نرمش قهرمانانه اشاره نمود. محمدی در این روایت با اشاره به صبر رهبر انقلاب در برابر وقایع سال 88 با هدف آشکار شدن ماهیت تحولات کشور و مدعیان تقلب برای افکار عمومی جامعه که نهایتاً به پدیده‌ای مانند 9 دی منتهی شد گفته است که راهبرد نرمش قهرمانانه برای روشن شدن ماهیت امریکا برای افکار عمومی کشورمان اتخاذ شده است که اگر ماهیت امریکا تغییر کرده باشد، فتح الفتوح انقلاب اسلامی است و اگر هچنان بر ماهیت گذشته‌اش باشد، جبه? مقاومت تقویت می‌شود.

آقای مهدی محمدی در همین رابطه گفته است: «نمی‌دانم چرا، ولی یاد ایام فتنه افتاده‌ام. آن روزها وقتی کسی می‌پرسید: «چرا اجازه نفرمودند که همان شب اول سران غائله جمع شوند»؟ پاسخ این بود که باید زمان داده می‌شد تا ماهیتشان آشکار شود و مردم خود درباره آن‌ها به جمع‌بندی برسند. یادم هست فرموده بودند: این‌ها پیش از محکومیت در دادگاه دستگاه قضایی باید در دادگاه افکار عمومی محکوم شوند. چیزی درون قلبم می‌گوید باز هم همان ماجرا در حال تکرار است. باید فرصتی داد که مردم برأی العین ماهیت آمریکا را ببینند. چند ماه خون دل خوردن ارزشش را دارد. اگر ماهیت آمریکا عوض شده بود که فتح الفتوح انقلاب اسلامی رخ داده است وگرنه می‌توان جبهه مقاومت را با قدرتی صدچندان بازسازی کرد».

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/152180

ابتدا تحلیل آقای مهدی محمدی را تحلیل شخصی تلقی کردم، هرچند که از سابق? همکاریم با وی در سرویس سیاسی کیهان می‌دانم که خیلی بدون مبنا نمی نویسد و اخبار و اطلاعات ویژه‌ای همواره در اختیارش است. اما وقتی امروز اظهارات سردار جعفری فرمانده کل سپاه را در مصاحبه با تسنیم خواندم متوجه شدم که تحلیل آقای محمدی تحلیل کلان سپاه است. به این بخش از اظهارات سردار جعفری دقت فرمائید:

سردار جعفری: راهبرد هوشمندانه «نرمش قهرمانانه» برای آشکارتر شدن چهره آمریکا نزد افکارعمومی

فرماند? کل سپاه با بیان این‌که این نرمش قهرمانانه موجب آشکارتر شدن چهر? واقعی این دولت برای افکارعمومی جهان خواهد شد، تصریح کرد: با شناختی که از ماهیت استکبار و سلطه داریم، این‌که تصور خوش‌بینانه‌ای از رفتار آمریکا داشته باشیم، ساده‌انگارانه است، چرا‌که به نظر می‌رسد دشمن هنوز آن عبرتی را که باید گرفته می‌شد نگرفته و هنوز احتیاج به زمان بیشتری برای تغییر دارد. سرلشکر جعفری خاطرنشان کرد: با تدبیر رهبر معظم انقلاب، انعطاف، صداقت و حسن‌نیت جمهوری اسلامی نیز برای افکار عمومی جهان نمایان‌تر می‌شود.

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/154227

نکته بسیار مهم و راهبردی در این خط تحلیلی آن است که برآورد سپاه از شرایط جهانی و رفتار امریکا این است که پروژ? دولت یازدهم در بهبود مناسبات با امریکا ، نهایتاً مانند اغتشاشات سال 88 به بن‌بست رسیده و پس از اقناع افکارعمومی کشور، با پدیده ای مشابه پدیده 9 دی به حاشیه خواهد رفت. این روایت از نرمش قهرمانانه تأثیرات شگرفی در سمت و سوی تحولات آتی خواهد داشت.