از دیرباز دو منش متفاوت ناشی از دو طرز فکر مختلف در نحوه اداره کشو وجود داشته که همیشه با یکدیگر دچار مشکل بوده‌اند: توده گرایی در برابر نخبه گرایی. ماجرا در قرن نوزدهم و آغاز موج دموکراسی مشخص‌تر شد، اتفاق بزرگی که برای نخستین بار قدرت بزرگ توده‌ها {که پیش از آن فقط در انقلاب‌های خونین متجلی می‌شد} را بطور سیستماتیک وارد نظام‌های سیاسی کرد. در آن روزگار اشراف سیاسی {خود نخبه خواندگان} که از قدرت گرفتن طبقه متوسط و توده‌ها هراسان بودند، با پدیده دموکراسی مخالفت کرده و در مجالس ملی فریاد می‌زدند: «درست است که انسان‌ها بطور فردی تصمیم‌های درستی اتخاذ می‌کنند، اما توده‌ها غریزه "گله‌ای" دارند و به همان میزان نامعقول». آن دوره گذشت و به تدریج جبهه‌بندی اشراف- توده‌ها جای خود را به مصاف نخبه‌گرایان – توده‌گرایان در قالب دموکراسی داد. سرانجام در تاریخ نخبه‌گرایان پیروز همیشگی لقب گرفتند {چه از جناح چپ و چه راست، چه لیبرال و چه دموکرات} و توده‌گرایان استثناهایی شدند "محکوم به تغییر ساختارهایی که نخبه‌گرایان ساخته‌اند"...

نخبه‌گرایان می‌گویند توده‌ها گروه‌هایی هستند سازمان نیافته و بی‌نظم که استعدادها، دانش یا فهم نخبگان را ندارند و این نخبگان یا "خواص" هستند که بر توده‌ها موثرند و به آن‌ها شکل می‌دهند. خودشان را مغز بدن می‌دانند و توده‌ها را ماهیچه‌ها. از نظر آن‌ها توده‌گرایان آدم‌هایی هستند که حاکمیت آن‌ها به آنارشیزم می‌انجامد...

 

جهانی آماده تغییر...

مدت‌ها پس از ظهور گاندی در هند، رهبران سیاه پوست مسلمان در آمریکا و امام خمینی در ایران، موجی در جهان ایجاد شد و توده‌گرایان توانستند با وجود کمبود امکانات و منابع و نداشتن رسانه، رقبای قدرتمند خود را با بسیج توده‌ها شکست دهند. چاوز در ونزوئلا روی کار آمد، احمدی نژاد در ایران و پس از مدتی انقلاب بولیواری به روی کار آمدن توده‌گرایانی چون کوره‌آ (اکوادور)، اورتگا (نیکاراگوئه) و مورالس (بولیوی) منجر شد و جهان را تحت تاثیر قرار داد.

chavez and populism

 

و اما ایران...

جالب است که در ایران نخبه‌گرایان ما به همه چیز شباهت دارند الا نخبه! گروهی که بعضا در اول انقلاب هم حضور داشتند، ماندند، بزرگ و بزرگتر شدند، کم کم به همه جا رسیدند و آخر سر خودشان را نخبه نامیدند. با تفاوت‌هایی که در سلایق و تفکرات خود داشتند، به چپ و راست و... تقسیم شدند و انشعاباتی پیدا کردند. به تدریج یک حلقه مدیریتی بسته ایجاد کردند که جز خواص، کسی به آن مدارج نمی‌رسید و این چنین سیستمی بنا کردند نخبه‌گرا.

ادبیات گفتمانی آن‌ها هم با تاکید بر دوگانه "عوام و خواص" یا "مدیر و مردم" شکل گرفت. دلسوزی آن‌ها برای مملکت در درجه اول برای "مدیران دلسوزی" است که خانه نشین شده‌اند و خشم آن‌ها از انقلابی‌نماها و "غریبه‌هایی" است که به "مناصب" رسیده‌اند. هر وقت حرف از ملت می‌شود، آن‌ها همیشه با اشخاص معدود و دست‌چین شده دیدار می‌کنند و به نتیجه می‌رسند که مثلا مردم خواستار حضور آن‌ها در صحنه هستند! حتی با همین حضور دست‌چین شده می‌فهمند وضع مردم بحرانیست یا نه!

hashemi

 

پدیده‌ای به نام احمدی نژاد

سال 84 و تحت شرایطی استثنایی، پدیده‌ای به نام احمدی نژاد ظهور کرد که آشکارا شعار شکستن حلقه‌های مدیریتی خواص را سر داد. هیچ حزب و گروهی در سال 84 (دور اول) از او حمایت نکرد و این باعث شد که او خود را وامدار هیچ شخص و گروهی نداند. احمدی نژاد برخلاف نخبه‌گرایان که همیشه از طرف مردم حرف می‌زنند و از طرف آن‌ها اظهار نگرانی می‌کنند، همیشه در میان ملت بود، هم میان روستاییان و هم شهری‌ها. و این چنین بود که توده‌گرایان در ایران هم به قدرت رسیدند...

 

دعوایی که اصالت دارد

نخبه‌گرایان و توده‌گرایان علاوه بر نحوه مدیریت، در چگونگی نگاه به انقلاب و حفظ آن هم با یکدیگر اختلاف دارند. احمدی نژاد می‌گوید ملت پای انقلاب و کشور می‌ایستد، اما نخبه‌گرایان معتقدند این خواص هستند که به بسیج توده‌ها برای حفظ کشور می‌پردازند. من دقیقا به یاد دارم که در یکی از سخنرانی‌های مهدی محمدی (یا یادداشت‌هایش) در سال 89 احمدی نژاد را از این جهت خطرناک می‌دانست که با بی‌توجهی به خواص، آن‌ها را دفع کرده، و معتقد بود در حوادث سال 1388 اگر خواص زیادی در جبهه {احمدی نژاد} بودند و به روشنگری می‌پرداختند، قائله‌‌ها زودتر جمع می‌شد. حتی طرح مسئله دوگانه مقبولیت و مشروعیت و پاسخ‌های محافظه‌کاران به آن نیز موید همین نوع نگاه است.

اگر به ادبیات احمدی نژاد توجه کنید و واژه ملت را در سخنانش جستجو کنید، به راحتی پی می‌برید که او یک توده‌گراست که در مواجه با "ساختاری نخبه‌گرا" به مشکلات بسیاری برخورد. در مقابل نخبه‌گرایان با کلیدواژه‌های "تعامل" و "وحدت شکنی" به مقابله با احمدی نژاد آمدند، چون او به خواص بی‌توجهی می‌کرد و با آن‌ها آنگونه که مایل بودند تعاملی نداشت. مهمترین راهکار نخبه‌گرایان در سراسر دنیا برای مقابله با توده‌گرایان استفاده از عبارت "پوپولیست" است که آن را به معنای "عوام فریبی" جا انداخته‌اند؛ چون در میان ملت نیستند، تلاش می‌کنند این شکاف را با چنین عباراتی پر کنند. جالب است که از آمریکا تا ایران، همه با یک برچسب به توده‌گرایان حمله می‌کنند.

نتیجه پوپولیست نامیدن توده‌گرایان، تمسخر آنان، طرفداران آنان و رای دهندگان به آنان است. مدعیان توخالی دموکراسی زمانی مردم را به خاطر رای دادن به احمدی نژاد {84} دولفین می‌نامیدند، پس از 88 رای آنان را در نتیجه دادن سیب زمینی معرفی کردند و امروز حرف از تدلیس می‌زنند. معرفی رای مردم درجه 2 و روستاییان در مقابل رای دانشگاهیان از دیگر ترفندهای پلید نخبه‌گرایان است. ناگفته نماند در آنسوی طیف نخبه‌گرایان هم عده‌ای رای اقلیت خود را رای گفتمانی و بقیه را معیشتی معرفی می‌کنند. آن‌ها نیز برای خودشان "خواصی" دارند که باید اصلح را برای مردم تعریف کرده و معرفی کنند.

dolfin13

یکی از یادداشت‌های تاریخی مدعیان اصلاحات در تحقیر توده‌ها

روی دیگر سکه، تریبون‌های پر شمار و امکانات فراوان خواص در عرصه سیاسیست و این مسئله در همه جهان عمومیت دارد. حتی در کشورهای تحت حکومت توده‌گرایان، آن‌ها در یک اقلیت کوچک رسانه‌ای بسر می‌برند و امکاناتی محدود در اختیار دارند (از دولت بولیوی گرفته تا دولت احمدی نژاد؛ صدا و سیمای ایران رسانه سیستم است، نه دولت رسمی). داشتن رسانه، خواصی برای تزریق پیش‌بینی‌ها به جامعه و منابع قدرتمند یعنی مهندسی افکار عمومی، شوک و... . با همه این سلاح‌ها، توده‌گرایان برای توده‌ها چیزهای جذابی برای ارائه دارند: از یک سخنرانی شورانگیز گرفته تا فراخواندن توده‌ها به استیفای حق خود.

من آن فیلمی که یکنفر به احمدی نژاد می‌گوید «من گشنه هستم» یا کسی کفش پرت می‌کند را ندیده‌ام، اما به آن‌ها افتخار می‌کنم؛ چون احمدی نژاد یک توده‌گراست و در میان توده‌ها، و این اتفاقات در میان توده‌‌ها باید رخ بدهند، چون توده‌ها یکدست نیستند. در عوض برای نخبه‌گرایان خیلی زشت است که در جمع‌های دست‌چین شده، مورد اصابت چیزی قرار بگیرند. از طرف دیگر توده‌گرایان هیچ وقت به اعتراض توده‌ها واکنش بدی نشان نمی‌دهند، اما جالب است که "خواص یا خود نخبه دان‌ها" همیشه اگر مورد اعتراض مردم واقع شوند، دیگران را متهم به "سازماندهی" و "آشوب سازمان یافته" می‌کنند، چون به بودن میان توده‌ها عادت ندارند.

  ahmadinejad and the happy elitists.jpg

خلاصه اینکه توده‌گرایان به حزب و جناح اعتقادی ندارند، حال آنکه نخبه‌گرایان در پس احزاب و گروه‌هاست که به قدرت می‌رسند و منتخبان را مسئول پاسخ‌گویی به نخبگان سیاسی می‌دانند. به هر حال با ردصلاحیت مشایی در شورای نگهبان، عمر توده‌گرایی در ایران پایان یافت و همه چیز به روال عادی بازگشت تا خواص نفس راحتی بکشند...

http://justice-seeker.com/Ideas/3152-populism-or-elitism-a-real-discord