برای آیندگان

به بهانه سفر به ایران

by Mahvash Nasehi
29-May-2008
 

مقدمه (پیش از سفر)
-----------------------

نگارنده طی دو سال گذشته دو سفر به ایران جمعا" به مدت سه ماه داشته است . بر همین مبنا لازم دانستم مشاهدات خود را با علاقمندان به اوضاع ایران در خارج از کشور و از طرف دیگر جنبش فعال عدالتخواهی در ایران در میان بگذارم تا شاید بتوان با تبادل نظر و بررسی دیدگاه های مختلف نسبت به شرائط ایران ، در راه مقابله و خنثی کردن نقشه های دشمنان داخلی وخارجی قدمی برداشت . وظیفه عدالتخواهان ایرانی است که در این شرایط بحرانی به دور از هرگونه تعصب وتنگ نظری غیر علمی و با توجه به منافع ملی ومصلحت مردم ایران ورق های تاریخ را برای آیندگان با صفحات زرین حقیقت پر کنند .

قبل از پرداختن به اوضاع داخل ایران ، شرح مقدمه ای کوتاه از اوضاع خارج ازکشور را بی فایده نمیدانم . بویژه اشاره ای به آن گروه از ایرانیان مهاجر که تحت عنوان " اپوزیسیون جمهوری اسلامی " در مقابل ایرانیان فعال در جنبش ضد جنگ و تجاوز آمریکا به خاورمیانه قرار گرفتند.

انقلاب بهمن و یازده سپتامبر
-----------------------

مطالعه و بررسی انقلاب های رهایی بخش ، بویژه انقلاب مردم کوبا، ویتنام ومبارزه مردم فلسطین و لبنان در مسیر پرپیچ و خم برای کسب پیروزی با مشگلات عظیمی روبرو بوده وهستند. انقلاب عظیم استقلال طلبانه بهمن 57 ایران نیز به گواه تاریخ از این قاعده مستثنی نیست .

پس از واقعه مشکوک حمله به برجهای دوقلوی نیویورک در 11 سپتامبر، مرحله نوینی از تهاجم امپریالیستی به مردم جهان بویژه خلق های خاور میانه آغاز شد.

<**ادامه مطلب...**>

طبق نظر کارشناسان مسائل سیاسی ، این تهاجم ازسالیان پیش برای کنترل منطقه در راس برنامه های امپریالیزم آمریکا قرار گرفته بود تا بتوانندبه مقاصد اصلی خود یعنی تسلط و تغییر جغرافیائی خاورمیانه دست یابند و بقول رایس درگیری ها موجود د ر منطقه درد زایمانی بود برای بدنیا آمدن خاورمیانه جدید!

بعد از تجاوز آمریکا به افغانستان و عراق واشغا ل ایندو کشور توسط نیروهای آمریکائی و انگلیسی، متعاقبا تهدید شبانه روزی علیه ایران ، باعث شد مهاجرین خاورمیانه ساکن آمریکا تجربه متفاوتی را کسب کنند که در نوع خود بی نظیر بود. بر همین مبنا جمعی از ایرانیان نیز بلافاصله به جنبش های بوجود آمده توسط نیروهای مترقی در آمریکا که هنوزتاریخ کشتار بی رحمانه کشورشان در ویتنام را به خاطر داشتند ، پیوستند.

ایرانیان فعال در جنبش ضد جنگ علاوه بر اینکه وظیفه انسانی خود میدیدند که از مردم بیگناه عراق ، افغانستان و فلسطین و لبنان دفاع همه جانبه ای کنند ، نگران اوضاع و شرایط ایران هم بودند چرا که با روند حرکت بی رحمانه آمریکا در منطقه احتمال تجاوز به ایران نیز قریب الوقوع و بسیار جدی بود.

از طرف دیگر اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور ، سلطنت طلب های فراری و ورشکستگان سیاسی به همراه رهبران مجاهدین در جهت خدمت به آمریکا و اسرائیل نیز فعالیت های خود را گسترده تر کردند.

بخش بزرگی از سلطنت طلبان بطور علنی و غیر علنی برای اینکه آمریکا به ایران حمله کند روزشماری میکردند و در راستای رسیدن به این هدف شوم با متجاوزین به جان و مال مردم، همسو شده بودند . کسانیکه مدام از حمله مغول به فرهنگ ایران یاد میکنند اما در مقابل تاراج موزه های عراق به دست متجاوزین نه تنها سکوت کردند و در مقابل کشتار میلیونها انسان نه تنها موضع گیری نکردند بلکه به بهانه خواست " نجات مردم ایران” راه چاره را در" مرگ یکبار شیون یکبار" یعنی همانا بمب باران ایران دانستند. رهبران مجاهدین نیز با سکوت در مورد جنایات آمریکا در عراق و افغانستان به شیوه جاسوسی و خبر رسانی بر ضد منافع ملی ایران قدم بر میداشتند.

جالب توجه است که اگر در سال هزار و سیصد و سی و دو ، دولت آمریکا به کمک شعبان بی مخ ها وهزینه یک میلیون دلار دولت ملی مصدق را سرنگون کرد، امروز به دولتی سر تکنولوژی انواع و اقسام شعبان بی مخ ها را در تلویزیونهای ماهواره ای حمایت میکند و امکانات در اختیار آنان قرار میدهد. دولت آمریکا برای تسهیل عملیات ضد ملی این اپوزیسیون بودجه ای 75 میلیون دلاری را از مجلس گذراند.

تلویزیونهای ماهواره ای " بخش سیاسیون " روزهای متعدد با انواع و اقسام رای گیری ها به شکل ظاهرا " دموکراتیک " و روی خط آوردن همپالگی هایشان درایران به اسم صدای مردم ایران سعی داشتند ثابت کنند که مردم ایران مستاصل شده اند و تنها راه " نجات " سریع ایران را حمله آمریکا به کشورشان میدانند. موضوع بحث این سرسپردگان همه روزه بسته به شرائط واوضاع ایران تغییر میکرد و با دنبال کردن آنها میشد به خوبی متوجه شد که برنامه هر روز به آنها چنان دیکته میشود تا همگی در باره یک موضوع خاص به روشنگری ! بپردازند و به خیا ل خودشان مردم ایران را آگاه ! کرده و به خیابانها بکشانند.

تلویزیونهای ماهواره ای" غیر سیاسی !" متعلق به این جماعت در ترویج فرهنگ امپریا لیستی با الگوسازی از شخصیت های هالیوودی و گزارش دهی اززندگی روزمره آنان به عنوان مهمترین و ضروری ترین خبر دنیا !سعی در الگو سازی برای جوانان ایرانی داشتند. این ماهواره ها در بخش دینی هم با ترویج دین مسیحیت امپریالیستی به عنوان پیام آور صلح وترویج اسلام آمریکائی بدون هیچگونه موضع گیری نسبت به جنایات آمریکا در منطقه فعالیت چشمگیری را آغاز کردند.

در این میان برخی ایرانیان "دموکرات" و طرفدار "حقوق بشر" ایرانی نیز به صف طرفداران"حقوق بشر ودمکراسی آمریکائی" پیوستند تا شاید به افتخار رهبری " انقلاب مخملی" در ایران نائل گردند. تعدادی نیز با شرکت در راه پیمائی های ضد جنگ با حمل پرچم "دمکراسی و حقوق بشر" و مخالفت با حق فن آوری هسته ای ایران بر خلاف جهت اصلی این جنبش خواسنه و ناخواسته حمله به ایران را موجه جلوه میدادند.

جای بسی تاسف است که چپ نماهای به ظاهر " سوسیا لیست وعدالتخواه " نیز علیرغم اینکه در اعلامیه هایشان مجاهدین و سلطنت طلب ها و جنگ را محکوم میکردند با ناد یده گرفتن دشمن اصلی مردم ایران و خطر تهاجم آمریکا به ایران در توهم به وجود "راه سوم" و در آرزوی ایجاد "نیروی سوم" به مفهوم هم مبارزه با آمریکا و هم مبارزه با دولت ایران بطور کامالا غیر اصولی ، غیر علمی وغیر عملی همسو با دولت متجاوز بوش با طرح شعار "سرنگونی رژیم" خواهان شرائط بحرانی در کشور شدند تا شاید بتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند.

با این مقدمه لازم است به بحث اصلی این نوشتار که سعی دارد مشخص سازد چرا دولت احمدی نژاد مورد حمله دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفته است و چرا این حمله ها فاقد تحلیل علمی و غیر عادلانه است پرداخته شود .

درداخل ایران شواهد حاکی از این بود که به دلیل محاصره ایران بوسیله نیروهای اشغال گر و به تصرف درآمدن دو کشور همسایه و حضور توده های مردم ایران روند اوضاع به شکل عمیق تر و تکاملی پیدا میکرد. اکثر مردم که بطور روزمره و در عمل مشگلات را لمس میکردند بدور از توهمات واهی مانند " سرنگونی رژیم " برای پیشرفت اوضاع از هر فرصتی سود میبردند و شرکت فعالانه آنها در امر انتخابات در دوره های مختلف گواه این ادعا است.

نگاهی گذرا به شرکت مردم در چهار دوره وزارت کارگزاران و اصلاح طلبان ، نشان میدهد که گرچه مردم از کسب برخی از آزادی های دموکراتیک خرسند شدند ولی در ارتباط با دو مسئله از اصلاح طلبان بشدت ناراضی بودند:

اولا: سیاست های اقتصادی با سمت گیری های نئولیبرالی فاصله بین فقر و ثروت را در مقایسه با دوره جنگ هشت ساله به شدت عمیق ترکرده بود " و " آقازاده های اسلامی" میوه چینان اصلی و بلامنازع این سیاست اقتصادی بودند که تماما در تضاد با اهداف انقلاب بهمن بود ثانیا" مردم ایران از تجربه مردم عراق وهمکاری تمام و کمال دولت آن کشور با آمریکا و سیاست مماشات و " متمدنانه " " گفتکوی تمدن ها ی " دولت خاتمی که از جانب بوش پاسخی به جز حمله تجاوز کارانه به عراق و تدارک حمله به ایران نداشت ، آموخته بودند که امپریالیست را فقط با سیاست مشت در مقابل مشت می توان به عقب نشینی واداشت . بررسی واقع بینانه و صادقانه نشان میدهد این دو عامل علت اصلی شکست دکتر معین و هاشمی رفسنجانی و پیروزی دکتر احمدی نژاد بوده است.

اما باید در نظر داشت که تهدیدات پی در پی علیه ایران و دولت احمدی نژاد از جانب طرفداران استقرار نظام تک قطبی و در راس آنها دولت بوش که با صرف هزینه های گزاف براه افتاده زنگ خطر جدی برای مسئولین ومردم ما می باشد. در سفرم به ایران متوجه شدم ویروسی در بین طبقات میانی ومرفه جامعه پخش ودر حال گسترش است که خواهان برخورد غیرعادلانه و غیرعلمی به مشگلات ایران ودولت احمدی نژاد است . چنانچه علل شیوع این ویروس از طرف مسئولین ومردمی که در راه رسیدن به استقلال وعدالت اجتماعی تلاش می کنند شناسائی واصلاح نشود، کشور ایران را در مقابل دشمنان خارجی آسیب پذیر خواهد کرد.

به اعتقاد نگارنده تنها با بسیج ایرانیان عدالت خواه وملی در داخل و خارج کشور و طرح انتقادهای سازنده از یک طرف وهمکاری دولت و مسئولین در راستای برداشتن سدها و در نظر گرفتن اصول و ویژه گیهای خاص در راه ادامه مبارزه ضد امپریالیستی به دور از هر نوع انحصارطلبی میتوان این مبارزه مهم را پیش برد و ازشیوع این ویروس در درون جامعه جلوگیری کرد و نهایتا برای بهبود شرایط قدمی موثر برداشت . در جائیکه حتی بچه های عراقی هم با تمام وجود معنای امپریالیزم را همه روزه می فهمند، سعی در کمرنگ کردن جنایت های امپریالیزم با تزریق گفتمانی که " دیگر امپریالیزم " وجود ندارد ومورد تمسخر قراردادن این تفکر ، فرصت کافی را برای دشمن فراهم خواهد کرد.

در این قسمت به مباحث رایج بین مردم و تفاوت آن با انتقادات سازنده و راه یا ب پرداخته میشود. بطور کلی انتقادات به دولت احمدی نژاد شامل موارد زیر میباشد :

1- انتقاد به عملکرد دولت احمدی نژاد در ارتباط با " بحران " هسته ای ، انتقاد به برخورد های ”تندروانه" او نسبت به دشمن ( اسرائیل وآمریکا ) تحت عنوان اینکه این برخوردها خطر حمله به ایران را چند برابر میکند.

2- انتقاد به دولت احمدی نژاد بعلت نبود " دمکراسی " و رعایت " حقوق بشر " واعتراض به رد صلاحیت کاندیداهای انتخابات مجلس هشتم که خود نشان دهنده نبود " آزادی و دمکراسی " در ایران میباشد .

3- انتقاد از عملکرد اقتصادی دولت به عنوان عامل اصلی تورم ، گرانی و مشگل مسکن . عملکردی که خلاف قولهای انتخاباتی او مبنی بر " آوردن پول نفت بر سر سفره مردم " و یا اینکه " مشگل مردم و جوانان ما موی سرشان نیست " ، بوده است .

1- بحران هسته ای
-----------------------

تجربه دو ساله دولت احمدی نژاد نشان میدهد که دولت ایشان پایگاه اجتماعی ای را نمایندگی میکند که خواهان استقلال خواهی بمفهوم رد منطق زورگویانه و تک قطبی در روابط بین المللی است و بر گفتمان عدالتخواهانه در روابط اقتصادی داخلی تاکید دارد. تفکری که از اهداف اصلی انقلاب عظیم بهمن 57 بوده است .

پس از اینکه سیاست خارجی دولت احمدی نژاد با ایستادگی در دفاع از حق ایران در فن آوری هسته ای بعنوان یک حق ملی مردم ، توانست دولت جنگ طلب آمریکا را در عرصه بین المللی به چالش جدی بکشد دشمنان ایران، حملات به دولت و شخص او را تشدید کردند . منتقدین وابسته و در راس آنان سلطنت طلبان و مجاهدین ایستادگی قاطع او را با برچسب " غیرمتمدن " ، " عقب مانده " و " تحریک آمیز" محکوم کردند تا نیت تسلیم طلبانه خود را در مقابل زورگویان پوشیده نگه دارند.

بد نیست یادآوری کنیم که در زمان دکتر مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت نیزمخالفان ایشان به دکتر مصدق ایراد می گرفتند که اونباید بر حق ایران پافشاری کند ، تاریخ نویسان وابسته امروز نیز در کنار برخی " یاران " دکتر مصدق و ضد احمدی نژاد در جمعبندی از علل شکست جنبش ملی شدن صنعت نفت به این نتیجه رسیده ند که علت کودتای ننگین ، ایستادگی ماجراجویانه دکتر مصدق در مقابل آمریکا ، انگلیس و صندوق بین المللی پول بوده است در حالیکه برعکس علت اصلی شکست این نهضت در کنار پراکندگی در صفوف رهبری این جنبش ، در این واقعیت نهفته است که رهبری این جنبش با خوش بینی وکم بهادادن به درجه ددمنشی دولت آمریکا و پیروی از شیوه لیبرالی به جای سیاست مشت در مقابل مشت و مقاومت قهرمانانه شرایط را برای پیروزی کودتاگران آماده ساخت.

در حالیکه مقالات بیشمار در مورد " خطر ایران اتمی "منتشر میشود، در حالیکه ادبیات زورگویانه و تحکم آمیز که" ایران باید غنی سازی را متوقف کند "برای متجاوزین" حق مسلم تلقی میشود، در حالیکه کانالهای تلویزیونی از زبان رهبران مذهبی در آمریکا خواهان ترور رهبر میهن پرست وعدالت خواهی مانند هوگوچاوزمیشود، در حالیکه دولت اسرائیل و آمریکا هر روز نیت شیطانی خود را برای نابودی ایران با صدای رسا اعلام میدارند، در دنیائی که " دیکتاتوری سرمایه داری امپریالیستی" با کنترل رسانه های عمومی و با شستشوی مغزی ، قدرت فکر کردن را ازانسانها می گیرند تا جائیکه بوش مدعی میشود از جانب مسیح به او فرمان داده شده که "عراق و افغانستان" را تسخیر کند چه زبان متمدنانه ای و چه ادبیات تسلیم طلبانه ای میتوان بکار برد تا رضایت خاطر این نوع "منتقدین" فراهم شود. آیا سیاست "گفتگوی تمدن ها " و توقف غنی سازی برای دو سال از دشمنی آمریکا نسبت به ایران کاست؟

جای بسی تاسف است که خانم شیرین عبادی نیز خواستار "حنبش ملی برای تعلیق فعالیت های هسته ای" میشود و مقاومت و ایستادگی در مقابل زورگوئی را علت جنگ افروزی معرفی میکند. باید از ایشان سئوال کرد به چه دلیل شما "بشردوستان" و "طرفداران صلح وحقوق بشر" با جایگاه برجسته ای که دارید پرچم بسیج افکار عمومی را برای خلع سلاح کشورهای دارنده سلاح های اتمی و کشتار جمعی بلند نمی کنید . شما خود به خوبی میدانید ایران به فن آوری هسته ای نیاز مبرم دارد و به گفته رسانه های غربی و صاحب نظران دانش هسته ای حتی در صورت تمایل به ساخت بمب اتم ایران بیشتر از ده سال با آن فاصله دارد.

باید از شیرین عبادی دارنده "جایزه صلح" سئوال شود اگر ایشان به راستی طرفدار صلح است چرا به دلائل اصلی بروز جنگ ها نمی پردازند ؟

آیا ایشان از بودجه نظامی کشورهای متجاوزو در راس آن آمریکا که شریا ن اقتصاد کشورش را با خون میلیونها انسان بیگناه به جریان می اندازند بی اطلاع هستند ؟ آیا ایشان از براه انداختن مسابقه تسلیحاتی بین کشورها و مجبور کردن آنها به تهیه وسائل جنگی برای دفاع از خود و نتیجتا به حرکت آوردن چرخهای عظیم صنایع جنگی و سرازیر شدن سود سرشار به جیب سهامداران بی اطلاع هستند ؟

آیا ایشان از وجود صدها پا یگاه نظامی آمریکا درکشورهای مختلف و مداخله و کنترل کشورها که یکی دیگر از دلائل بروز جنگ ها میباشند بی اطلاع هستند؟

اگر ایشان اینقدر نا اگاه و بی اطلاع نسبت به علل بروز جنگ ها در دنیا هستند جایزه صلح بر چه اساسی به ایشان داده شده است؟

آیا به جا نیست که این جایزه زیر سئوال برده شود ؟ ایشان به دنبال " صلح " هستند یا به دنبال " تسلیم " بشر" مقابل زورگویان ؟ "حقوق بشر" چه طبقاتی از " بشر" مورد نظر ایشان است ؟

اگر از امثال خانم شیرین عبادی ها با موقعیت جهانی توقع مطرح کردن چنین مسائل اصلی بروز جنگ ها را برای پایان دادن و جلوگیری از جنگ های آتی ونهایتا بوجود آمدن صلح دائمی وواقعی نداشت پس از چه کسا نی می باید متوقع بود ؟ آیا علت نپرداختن به این مسائل " ناآگاهی " است ؟

از سوی دیگرباید اشاره ای شود به مواضع آقای خاتمی ، که در بین بخشی از مردم پایه دارد. اگر چه ایشان از حق ایران در بهره وری از فن آوری هسته ای قاطعانه دفاع میکنند ، ولی در سخنانشان بدون درس گیری از تجربه چند ساله ریا ست جمهوریشان مبنی بر برخورد لیبرالی با سلطه گران جنگ طلب ، بگونه ای دو پهلو "بی تدبیری" دولت احمدی نژاد را با زورگوئی جنایتکارانه نظام سلطه در یک کفه ترازو قرار میدهد. ایشان " تروریسم " وامپریالیزم را نیز بطور مساوی محکوم میکند و یا در سخنرانی خود در اسپا نیا جهاد و تروریسم را مقابل هم قرار میدهند. بدینوسیله براین واقعیت تلخ تاریخی که شیوه های غلط مبارزه تنها عکسل العمل است به زورگویی امپریالیستی، سرپوش میگذارد تا خود را بعنوان یک شخصیت دموکرات و متمدن معرفی نماید. آقای خاتمی ، لگدمال شدگان نظام جهانی سلطه در درجه اول باید از زیر سلطه رها گردند، تنها در ان صورت است که آنان از جان خود ودیگران متمدنانه حراست خواهند کرد.

در خاتمه این بخش لازم به یاد آوری است که طبق نظر تمام دانشمندان ، اقتصاددانان و سیاستمداران ایرانی که به سرنوشت آیندگان این مرز و بوم علاقمندند (از جمله دکتر اعتماد پدر هسته ای ایران در دوره شاه) تکنولوژی هسته ای تاثیر مهم ودر برخی عرصه ها تعیین کننده در توسعه همه جانبه ایران خواهد داشت و ایران نیازی به بمب اتم برای دفاع از حقوق ملی خود ندارد. تاریخ مبارزات مردم در طی تاریخ گواه این مدعا است که مردم متحد، مصمم و فداکار نیروی اصلی در دفاع از میهن هستند.






برچسب ها : اخبار لامرد  ,