بنام خدا

این روزها باز هم حضرات دوم خردادی دچار توهم شده  وبازی جدیدی را شروع کرده اند. کسانی که بازیهایشان فقط بین خودشان است وکسی با آنها هم بازی نمی شود. بازی با امام وخط امام نیز چندیست شروع شده وبازیگران آن نیز مشخص شده اند. آقای محتشمی که در ارایه نظرات عجیب وغریب تخصص دارند وهمواره به حضور خود در سوریه به عنوان سابقه انقلابی می نازندُ، در اظهار نظری که از ایشان بعید نیست مطالبی را در مورد آقای مصباح اشاره نمودند که به خوبی نشان دهنده اوج وعمق بی سوادی این دسته از روحانیونی است که بعد از معمم شدن از دروس حوزوی فاصله گرفته و وارد سیاست منهای اخلاق شده اند. بنده به هیچ وجه مخالف حضور روحانیون در سیاست نبوده ونخواهم بود ولی جایی که اینان از زی طلبگی خارج شوند دیگر نمی توانم حرفی نزنم. حضرت امام خمینی نمونه کامل یک روحانی سیاسی بود که هیچ گاه از زی طلبگی خود خارج نشد وبا اتخاذ سیاست اخلاقی واخلاق سیاسی بر مبنای آموزه های اسلام واهل بیت، پایه های فکری جهان لیبرال را دچار تزلزل کرد.

بعد از امام راحل نیز اینک مقام معظم رهبری جای درپای ایشان نهاده وهمان سیاستها را اتخاذ می کند بدون اینکه از زی طلبگی خارج شوند ویا از بار علمی ایشان کاسته شود.

 در طول تاریخ قبل وبعد از انقلاب چهره های روحانی متفاوتی را شاهد هستیم که هر یک سرنوشت متفاوتی را برای خود ومملکت رقم زده اند. از امثال آقای شریعتمداری گرفته تا منتظر ی وطاهری اصفهانی واز سویی نیز شهید مطهری وشهید بهشتی تا آقای مصباح و..

روحانیونی از جنس آقای شریعتمداری گمان می کردند که علت محبوبیت امام وگرایش مردم به ایشان به خاطر معمم بودن وحوزوی بودن ایشان است وبس و خیال می کردند که وی نیز دارای این خصوصیات می باشد. اینان گمان می کردند که دارای پایگاههای مردمی هستند ومنی توانند با تکیه براین پایگاه به پیاده سازی نطرات خود بپردازند وزمانیکه از سوی علماو روحانیت مورد هجمه قرار گفت باز هم دچار توهم بود که با کنار گذاشتن وی از صحنه، نظام وانقلاب دچار مشکلات جدی می شود اما مثال برکناری ورفتن ایشان به مثال بلند شدن گنجشکی از روی درخت بود که به گنجشک گفت: من آمدن تورا حس نکردم چه برسد به رفتن تو. این مثال درمورد منتظری نیز صدق می کند که علی رغم فرمایشانت امام در باره ایشان و اینکه ایشان فکر می کرد به خاطر نزدیکی فیزیکی به امام همان محبوبیت امام را دربین مردم دارد، با کنار گذاشتن وی شاهد بودیم که ایشان در دره های تاریخ پرت شد وبه جهانیان ثابت شد که ملاک مردم برای امام دوستی درمنش ورفتار وسیر وسلوک است نه در مشخصه های فیزیکی. گرایش شدید مردم به رهبر معظم انقلاب نیز به همین خاطر است وعلت گرایشات وعلاقه شدید به آثار ارزشمند شهید مطهری را نیز باید در این امر جستجو کرد.

سردمداران روحانی همواره با یک دید دیگر بررسی می شوند. مردم به شدت مراقب سکنات ورفتارهای قشرروحانیت هستند وحساب کج رویهای روحانیون را به حساب اسلام وانقلاب می بینند. مثلا اگر روحانیی را ببینند که ماشین آخرین مدل سوار شود یا زندگی اشرافی دارد، تمام مشکلات را به دوش می می اندازند وتمام روحانیت را با چوب وی می زنند. روحانیت را به نوعی تجسم اسلام می دانند وهیچ کس به اندازه قشر روحانی با عموم مردم سرو کار ندارد.

روحانیون سیاسی در زمان حضرت امام هرگاه دچار اشتباه یا خطایی در امر حکومتداری می شدند با عتاب ویژه ایشان وبعضا کنار گذاشتن مواجه می شدند. خطای روحانیون نیز ویژه است وبه همین خاطر جرم وخطای آنها را درددادگاه ویژه روحانیت بررسی می کنند.

روحانیت باید بتواند در کنار واردشدن به مسایل سیاسی، از زی طلبگی وافزایش بار علمی خارج نشود زیرا آینده از لحاظ بحث شبهات نا معلوم است وعلم یک عالم به منزله سلاح ایشان است.

با این مقدمه مختصر می خواهم به برخی سخنان آقای محتشمی اعتراضی جدی داشته باشم: اقای محتشمی به من بگویید که ملاک خط امامی بودن چیست؟ آیا حضور فیزیکی در کنار امام را ملاک قرار می دهید یا نزدیکی فکری وسلوک؟ امثال شما- خاتمی- ابطحی و.... چقدر در این زمینه موفق بودید؟ بررسی نظرات شماها حاکی از بعد فاصله فکری وعقیدتی با امام راحل دارد وبه نوعی حاکی از خود بنیادی شما دارد وبس. راستی شما وامثال شما چقدر درامر تربیت شاگرد وپاسخگویی به نیازها وسوالات روز جامعه موفق بودید؟ چند تا از شاگردان خود را لطفا معرفی کنید. شما چقدر در رفع شبهات از جامعه اسلامی موفق بودید یا اینکه خود به گسنرش شبهات دامن زدید که قطعا چنینی است. چقدر درفاع از مبانی فلسفی وعقیدتی نظام اسلامی عمل کردید یا اینکه خود به این مبانی حمله کردید تا آنها را با مبانی بی پایه غربی تطبیق دهید که قطعا چنین است.

اقای محتشمی اگر بحث مبارزه با تحجر وطالبانیسم است باید نوک پیکان حملات شما متوجه اعضای سازمان مجاهدین انقلاب! باشد که بحث رابطه با طالبان را مطرح کرده واز آن دفاع می کنند. باید به آقای ابطحی توپید که براد پدر وخود ایشان نماد عینی گسترش خرافات، تحجر، اسلام مرده و... در جامعه هستند. به لطف تبلیغات رسانه ای به مردم القا شده که تنها نماد تحریف دراسلام طالبانیسم است وبس. من می خواهم بگویم که طالبانیسم حاصل نوعی خودرایی، تحریف و.. در اسلام بود. پس باید به کسانی که در پی تحریف اسلام به نفع لیبرالیسم وحقوق بشر هستند نیز برچسب تحجر زد وآنوقت مشخص می شود که نماد واقعی تحجر یعنی طالبانیسم از یکسو واسلام التقاطی از سوی دیگر کسی نیست جز حامیان خاتمی، ابطحی  وشما .

آقای مصباح اگر چه به درستی وبر حسب وظیفه وارد مسایل سیاسی وخبرگان رهبری شده است اما شما شاهد ومثالی بیاورید که ایشان از زی طلبگی خارج شده باشد؟ ایشان در زمانی که شما در حال بیان افاضات عصر حجری خود ودوستانتان بودند در حال تربیت شاگرد و اساتید آینده را داشتند وبه خوبی در حال حاضر وبه خصوص دردوره اصلاحاتی! که بی رحمانه به ارزشهای امام وانقلاب توهین میشد، ایشان وشاگردانش به دفاع از اندیش های اصیل، انقلابی ولی مهجور امام پرداختند بدون اینکه د ربوق وکرنا کنند که من خط امام هستم

سخن زیاد است وحوصله خوانندگان کم ولی بهتر است به امثال محتشمی عصبانی- خاتمی و.. بگوییم : مشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید. بگذار اقلا دیگران بگویند شما خط امامی ویار امام هستید نه خودتان. بگذار اقلا رهبرییا مراجع از شما تعریف کنند نه امثال سازگارا- بهزاد نبوی- منتظری و...

در آخر کار خطاب به خط امامیهای جدید: هرآن شمعی که ایزد برفروزد  هر آنکس پف کند ریشش بسوزد

منبع:وبلاگ ادواردو






برچسب ها : اخبار لامرد  ,