سال 1375 وارد دانشگاه  که شدیدم جعفر نامی بود اهل شهرستان خوی .  چون همزبان ما بود با هم سلام و علیکی هم داشتیم . اون روزهای اول که آمده بود و می دید جو دانشگاه مذهبی است و اکثریت قریب به اتفاق آدمهای مومنی هستند خیلی ادعای مسلمونیش می شد و در نماز جماعت هم مرتب شرکت می کرد . یه روز  از سر اتفاق به اتاق اینها رفته بودم . این آقا جعفر با دوستش کل کل می کرد که من می خوام نماز شب بخوانم می خوام ساعت کوک کنم برای فلان ساعت . دوستش می گفت ما نماز صبح را 10 دقیقه مانده به طلوع آفتاب و به اصطلاح خودش لب طلائی می خوانیم .

مدتی گذشت

یکبار  سوار تاکسی بودیم راننده داشت سیگار می کشید همین جعفر هم تو تاکسی بود کلی به راننده بد و بیراه گفت که چرا سیگار می کشی و من مشکل سرم درد می کند و حساسیت دارم !!

 مدتی گذشت ..

بعد یکسال که همه  فهمیدند دانشجویان در اعمال مذهبی آزادند و مسئولان دانشگاه با کسی کاری ندارند ظاهرا رویه عوض شد  و من دیگه این آقا  را مسجد ندیدم .

سال بعد یه روز اومد از من قرض گرفت که می خواهد کتاب بخرد . من هم چند هزار تومنی داشتم نصفش را بهش دادم . چند ماهی گذشت برنگردوند . یه روز یکی دیگه از دوستام یه برگه ای به من داد گفت:فلانی ( جعفر ) ازت قرض گرفته با تعجب گفتم چطور !؟ گفت این لیست رو امضا کن می خواهیم از مسئولان دانشگاه بخواهیم حسابش را مسدود کنند. نگاه که کردم دیدم حدود ?? تا ?? نفری امضا کرده اند و دنبال بقیه افراد می گردند!!

مدتی گذشت ..

با یکی از هم اتاقیهای همین جعفر آقا که صحبت می کردیم گفت : فلانی نماز که نمی خواند روزه اش را هم می خورد !!

مدتی گذشت ..

دوباره همون آقا گفت جعفر با یه زنی که شوهر دارد دوست شده است !!

مدتی گذشت ..

همون آقا گفت جعفر سیگار می کشد!! ( یاد اون راننده افتادم )

مدتی گذشت ..

یکی از بچه ها ??? هزار تومانی از کیفش گم شد بعدا فهمیدند کار جعفر است!!

مدتی گذشت ..

دوره ما کارشناسی ارشد پیوسته هفت ساله بود روزهای آخر فارغ التحصیلی ( سال ?? ) یه دفعه جعفر را توی نماز جماعت مسجد دیدم الله و اکبر اون که ? سال تارک الصلواه بود و روزه اش را هم می خورد . بعد از چند هفته فهمیدم نه مثل اینکه کاسه ای زیر نیم کاسه است آقا جعفر امتحان قضاوت شرکت کرده و نزدیکهای گزینش تخصصی قضات است !!

این آقا جعفر به قول بچه های خیلی هم خر خون بود و خوب قانون بلد بود . یک سال بعد خبر رسید که آقا جعفر در امتحان قضاوت قبول شده و به عنوان دادیار یکی از دادگاهها در یکی از شهرهای شمال غرب کشور مشغول به خدمت !! شده اند.

 

اون وقتها یکی از بچه ها پیشنهاد داده بود بیائید یه نامه امضا کنیم بفرستیم قوه قضائیه نزاریم این آقا قاضی شود . بعدها این کار عملی نشد و همه اون بچه ها که همه از یه شهری بودند رفتند و جمع کردن آنها کار سختی است و الان از اون آدمها دو سه نفری بیشتر نمی توان پیدا کرد .

پنج سال بعد و در سفر  اخیر رهبر عزیزمان ( حفظه الله ) به شیراز ایشان در پاسخ به سئوال یکی از دانشجویان از قانوندانهای قانون شکن حرف زدند و همه ما را به مراقبت از این قانوندانهای قانون شکن توصیه کردند .

"شما میگوئید که ما شعار عدالت میدهیم؛ دانشجو را میگیرند، اما آن کسى را که به عدالت صدمه زده، نمیگیرند. قوه‏ى قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگى کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبه‏ى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانه‏ى این فکر هم با همه‏ى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگى‏تان این باشد: گفتمان عدالت خواهى را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصى و مصداق‏سازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه میکنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مى‏بینم دیگر. من مواردى را مشاهده میکنم - نه در دانشگاه، در گروه‏هاى اجتماعى گوناگون - که روى یک مصداق خاصى تکیه میکنند؛ یا به‏عنوان فساد، یا به عنوان کجروى سیاسى، یا به‏عنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مى‏بینم اینجورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیله‏اى به دست میدهید براى اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانون شکن - که من گفته‏ام قانوندانهاى قانون شکن خطرناکند - بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گله‏اى میتوانید بکنید؟ اگر یک نفرى به‏عنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، ماده‏ى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى میکند؛ لذا نمیتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء میخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را میکنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى میکند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده میشود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همه‏ى دلها و زبانها و اراده‏ها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید. بالاخره همشهرى شما که از او شعر هم خواندید، میگوید:

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم‏
که در طریقت ما کافرى است رنجیدن‏

نرنجید؛ دنبال کار بروید."

مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان دانشگاه های شیراز (1387)

 بالاخره در آخرین روز کاری مجلس هفتم گزارش تحقیق و تفحص از قوه قضائیه ( + قسمت دوم ) منتشر شد . آنچه تهیه کنندگان این گزارش نوشته اند همگی نشان از نفوذ قانوندانهای قانون شکن به قوه قضائیه دارد .

 

منبع:وبلاگ در انتظار موعود




برچسب ها : اخبار لامرد  ,