زندگی امروز و ازدواج موقت
چنانچه قبلا دانستیم ازدواج دائم مسئولیت و تکلیف بیشتری برای زوجین تولید میکند. به همین دلیل پسر یا دختری نمیتوان یافت که از اول بلوغ طبیعی که تحت فشار غریزه قرار میگیرد آماده ازدواج دائم باشد.
خاصیت عصر جدید این است که فاصله بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماعی و قدرت تشکیل عائله زیادتر کرده است.
اگر در دوران ساده قدیم یک پسر بچه در سنین اوایل بلوغ طبیعی از عهده شغلی که تا آخر عمر به عهده او گذاشته می شد برمیآمد در دوران جدید ابدا امکان پذیر نیست.
یک پسر موفق در دوران تحصیل که دبستان و دبیرستان و دانشگاه را بدون تاخیر و رد شدن درامتحان آخر سال و یا در کنکور دانشگاه گذرانده باشد. در 25 سالگی فارغ التحصیل میگردد و از این بهبعد میتواند درآمدی داشته باشد قطعا سه چهار سال هم طول میکشد تا بتواند سروسامان مختصری برای خود تهیه کند و آماده ازدواج دائم گردد. همچنین است یک دختر موفق که دوران تحصیل را میخواهد طی کند.
جوان امروز و دوران بلوغ و بحران جنسی
شما اگر امروز یک پسر محصل را که شور جنسی او به اوج خود رسیده است تکلیف به ازدواج بکنید. به شما می خندند. همچنین است یک دختر محصل شانزده ساله.
کدامیک..؟ رهبانیت موقت یا کمونیسم جنسی یا ازدواج موفت؟
از شما میپرسم: آیا با این حال با طبیعت و غریزه چه رفتاری بکنیم؟ آیا طبیعت حاضر است به خاطر اینکه وضع زندگی ما در دنیای امروز اجازه نمیدهد که در سنین شانزده سالگی و هجده سالگی ازدواج کنیم دوران بلوغ را به تاخیر بیندازد و تا ما فارغ التحصیل نشدهایم غریزه جنسی از سر ما دست بردارد؟
آیا جوانان حاضرند یک دوره «رهبانیت موقت» را طی کنند و خود را سخت تحت فشار و ریاضت قرار دهند تا زمانی که امکانات ازدواج پیدا شود؟
فرضا جوانی حاضر گردد «رهبانیت موقت» را بپذیرد آیا طبیعت حاضر است از ایجاد عوارض روانی سهمگین و خطرناکی که در اثر ممانعت ازاعمال غریزه جنسی پیدا میشود و روانکاری امروز از روی آنها پرده برداشته است صرف نظر کند؟
دو راه بیشتر باقی نمیماند: یا اینکه جوانان را به حال خود رها کنیم و به روی خود نیاوریم؛ به یک پسر اجازه دهیم از صدها دختر کام برگیرد. و به یک دختر اجازه دهیم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندین بار سقط جنین کند یعنی عملا کمونیسم جنسی را بپذیریم چون به پسر و دختر "متساویا" اجازه داده ایم روح اعلامیه حقوق بشر را از نظر بسیاری از کوته فکران این است که زن و مرد اگر بناست به جهنم دره هم سقوط کنند دوش به دوش یکدیگر و بازو به بازوی یکدیگر و "متساویا" سقوط کنند.
آیا این چنین پسران و دخترانی با چنین روابط فراوان و بیحدی در دوران تحصیل پس از ازدواج دائم مرد زندگی و زن خانواده خواهند شد؟
راه دوم ازدواج موقت و آزاد است. ازدواجموقت در درجه اول زن را محدود می کند که در آن واحد زوجه ی دو نفر نباشد بدیهی است که محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نیز خواه ناخواه هست.
وقتی که هر زنی به مرد معینی اختصاص پیدا کند قهرا هر مردی هم به زن معینی اختصاص پیدا میکند. مگر آنکه رهبانیت موقت و عوارض آن را تحمل کرده باشند و بدون آنکه در ورطه کمونیسم جنسی افتاده باشند.
ازدواج آزمایشی
این ضرورت اختصاص به ایام تحصیل ندارد در شرایط دیگر نیز پیش میآید. اصولا ممکن است زن و مردی که خیال دارند با هم به طور دائم ازدواج کنند و نتوانستهاند نسبت به یکدیگر اطمینان کامل پیدا کنند. به عنوان ازدواج آزمایشی برای مدت موقتی با هم ازدواج کنند، اگر اطمینان کامل به یکدیگر پیدا کردند ادامه میدهند و اگر نه از هم جدا میشوند.
من از شما میپرسم: اینکه اروپاییان وجود یک عده از زنان بدکار را در محل معین از هر شهری تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضروری میدانند برای چیست؟ آیا جز این است که وجود مردان مجردی را که قادر به ازدواج دائم نیستند خطر بزرگی برای خانوادهها به حساب میآورند؟
راسل و نظریه ازدواج موقت
برتر راسل فیلسوف معروف انگلیسی در کتاب زناشویی و اخلاق میگوید: «در واقع اگر درست بیندیشیم پی میبریم که فواحش معصومیت کانون خانوادگی و پاکی زنان و دختران ما را حفظ میکنند.
هنگامی که این عقیده رالکی در بحبوبه عصر ویکتوریا ابراز کرد. اخلاقیون سخت آزرده شدند بیآنکه خود علت آن را بدانند. اما هرگز نتوانستند خطای عقیده لکی را به ثبوت برسانند.
زبان حال اخلاقیون مزبور با تمام منطقشان این است که « اگر مردم در تعلیمات ما پیروی میکردند دیگر فحشا وجود نداشت» اما ایشان به خوبی خطر مردان و زنانی که قادر به ازدواج دائم دانستند و آن نبود فرمولی که اسلام پیشنهاد کرده است.
آیا اگر این فرمول فرنگی چارهجویی خطر مردان و زنانی که قادر به ازدواج دائم نیستند و آن نبود فرمولی که اسلام پیشنهاد کرده است.
آیا اگر این فرمول فرنگی به کار بسته شود و گروهی زن بدبخت به ایفای این وظیفه اجتماعی! اخصاص داده شوند. آن وقت زن به مقام واقعی و حیثیت انسانی خود رسیده در کتاب خود فصلی تحت عنوان ازدواج تجربی باز کرده است.
وی میگوید: قاضی لیندزی که سالیان متمادی مامور دادگاه دنور بوده و در این مقام فرصت مشاهده حقایق زیادی را داشته پیشنهاد میکند که ترتیبی به نام «ازدواج رفاقتی» داده شود.
متاسفانه پست رسمی خود را در امریکا از دست داد زیرا مشاهده شد که او بیش از ایجاد حس گناهکاری در فکر سعادت جوانان است. برای عزل او کاتولیکها و فرقه ضد سیاه پوستان از بذل مساعی خودداری نکردند.
پیشنهاد ازدواج رفاقتی را یک محافظ کار خردمند کرده است و منظور از آن ایجاد ثباتی در روابط جنسی است.لیندزی متوجه شده است که اشکال درازدواج فقدان پول است. ضرورت پول فقط از لحاظ اطفال احتمالی نیست. بلکه از این لحاظ است که تامین معیشت از جانب زن برازنده نیست.
به این ترتیب نتیجه می گیرد که جوانان باید مبادرت به ازدواج رفاقتی کنند که از سه لحاظ با ازدواج عادی متفاوت است:
اولا: منظور از ازدواج تولید نسل نخواهد بود.
ثانیا: مادام که زن جوان فرزندی نیاورده و حامله نشده طلاق با رضایت طرفین میسر خواهد بود.
ثالثا: زن در صورت طلاق مستحق کمک خرجی برای خوراک خواهد بود من هیج تردیدی د رموثر بودن پیشنهادات لیندزی ندارم و اگر قانون آن را میپذیرفت تاثیر زیادی در بهبود اخلاق میکرد»
آنچه لیندزی و راسل آن را «ازدواج رفاقتی»مینامند گرچه با ازدواج موقت اسلام اندک فرقی ندارد اما حکایت میکند که متفکرانی مانند لیندزی و راسل به این نکته پی بردهاند که تنها ازدواج دائم و عادی وافی به همه احتیاجات اجتماع نیست.
مسئله اذن پدر
مسالهای که از نظر ولایت پدران ر دختران مطرح است این است که آیا در عقد دوشیزهگان- که برا یاولین بار شوهر میکنند- اجازه پدر نیز شرطاست یا نه؟ راجع به اینکه آیا موفقیت پدر شرط است یا نه چناتنچه گفتیم میان فقها اختلاف است و شاید اکثریت فقها خصوصا فقهای متاخر موافقت پدر را شرط نمیدانند ولی عدهای آنرا شرط میدانند. قانون مدنی ما از دسته دوم –که فتوای آنها مطابق با احتیاط است- پیروی کرده است چون مطلباین مساله مسلم اسلامی درباره آن بحث نمیکنم. (کتاب نظام حقوق زن در اسلام اثر استاد شهید مطهری ص59 تا 78)
در حال حاضر برخی مراجع تقلید اذن را بنابر احتیاط واجب شرط میدانند و برخی شرط نمیدانند البته در احتیاط واجب میتوان به فتوی دیگر مراجع که اذن پدر را برای دختر رشیده شرط نمیدانند عمل شود.
منبع:نوسازی