??"بی مرامی" آوینی!

به بهانه 20 فروردین، بیست و دومین سالگرد عروج سید شهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی عزیز ،2 خاطره از که از او به یادگار دارم را تقدیم می نمایم:

سال 70 بود و به تناسب آشنایی بیشتر با محیط دانشگاه ، ارتباطات درون دانشگاهیم نیز توسعه می یافت. یکی از سرداران امروز سپاه که در آن دوران همکلاسی مان در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود - و شاید امروز راضی نباشد که نامش در این یادداشت مطرح شود- به دلیل علاقه مندی و کنجکاویم در امور فرهنگی، پیشنهاد کرد که در دوره آموزش ساخت فیلم مستند که به مدت 3 روز از سوی عقیدتی-سیاسی سپاه در تپه های لویزان-منطقه شیان- برگزار می شود شرکت نمایم.

در این دوره سه روزه اساتید به نام عرصه سینما حاضر بودند، اما حق آن است که بگویم ، دانش و اشراف علمی هیچ یک از آنان در طراز سیدمرتضی آوینی نبود. البته این نکته ای نبود که بتواند صرفا زمینه شیفتگی یک دانشجوی تازه کار رشته مهندسی مکانیک را به مرتضی آوینی فراهم آورد. واقعیت آن است که در انتهای این دوره من و همه شرکت کنندگان با اینکه آشنایی قبلی با سیدمرتضی آوینی نداشتیم اما شیفته او شدیم.
هرچند دانش و لحن گرم  سیدمرتضی آوینی نیز در این میان موثر بود اما صادقانه باید اعتراف کنم که "مرام اخلاقی" و "شهود" آوینی که خلاف انتظار همه ما بود ، این شیفتگی و شیدایی را رقم زد.

به عنوان نمونه در آخرین ساعات دوره که زمانی نزدیک به ظهر بود، در گرماگرم آفتاب شهریور به همراه جمعی 20 نفره از  برادران سپاه در فضای آزاد تپه های لویزان به سخنان مرتضی آوینی دل سپرده بودیم که دیدیم از مسافتی دور یک بستنی فروش دوره گرد با این تصور که جمع ما مشتاق بستنی یخی های اوست در حال دویدن به سمت ماست. یکی از برادران سپاهی با این تصور که خریدن بستنی یخی از این بستنی فروش و به تبع آن لیس زدن بستنی در ملاء عام برای چهره های حزب اللهی جالب نیست ، بستنی فروش دوره گرد را جواب کرد. هنگامی که بستنی فروش دوره گرد ، خسته از 200-300 متر دویدن و بدون یک ریال کاسبی، در حال بازگشت بود، ناگهان دیدیم که آوینی او را صدا کرد و به تعداد همه حاضرین بستنی یخی خرید و همه را مجبور کرد که بستنی یخی بخورند! رفتار خلاف عادت آوینی تعجب همه را برانگیخت. همان برادری که بستنی فروش دوره گرد را جواب کرده بود به آوینی طعنه ای زد و سیدمرتضی آوینی هم با آن لحن اهوراییش گفت:"برادر عزیز! این برادر بستنی فروش از یک کیلومتر آن طرفتر به امید فروختن بستنی به من و شما تا اینجا دویده است و آن وقت شما مثل آب خوردن، امید او را نا امید می کنید؟! یادت باشد اگر میخواهید از رحمت خدا ناامید نشوید ، هیچگاه امید کسی را نا امید نکنید،شهدا هم امید کسی را ناامید نمی کردند."

مدتی از این دوره عبور کردیم که یک غروب بارانی پاییزی به دفتر او در مجله سوره مراجعه کردم و در اتاقی که مشحون از عطر گل مریم بود ، به همراه  یکی از اعضاء روایت فتح، ساعتی به گپ و گفت گذشت. سیدمرتضی آوینی عزیز در این جلسه ، تفسیری شگرف از این شعر حافظ که می گوید:"مرید پیرمغانم زمن مرنج ای شیخ،چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد، ارائه کرد.آوینی گفت:"یک روز جوانی نزد روحانی مسجد رفت و از او پرسید: معنی این بیت از شعر حافظ چیست؟
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
روحانی یک هفته مهلت خواست و بعد از یک هفته جوان را فرا خواند و به او گفت: منظور از "پیر مغان" ، حضرت علی (ع) و منظور از "شیخ" ، حضرت آدم(ع) است. زیرا حضرت آدم(ع) وعده کرد که از گندم ممنوعه نخورد ، اما خورد ، در حالیکه حضرت علی(ع) با آن که وعده نکرده بود گندم  نخورد ، با این حال  هرگز در دوران خلافت خود نان گندم نخورد و نان جو اختیار کرد."

آوینی ادامه داد:"بعد از مدتی آن روحانی فوت کرد و سال بعد و در شب عاشورا به خواب جوان پرسشگر آمد و به او گفت من پارسال برای تو تفسیری کرده ام که پس از ورود به جهان برزخ  حقایقی بر من آشکار شد و معنی درست آن را دریافتم:منظور از "پیر مغان" ، امام حسین (ع) است و منظور از "شیخ" ، حضرت ابراهیم(ع) است. چرا که حضرت ابراهیم(ع) وعده کرد که اسماعیل(ع) را قربانی کند و نکرد اما حضرت امام حسین (ع) با آن که وعده نکرده بود فرزند خود را قربانی کند، تمام فرزندان خود را در عاشورا و در راه خدا قربانی کرد."

شهادت سیدناالشهید آقا سید مرتضی آوینی هرچند که ادای وعده او در محضر امام و شهدا بود ، اما وعده دیگر او برای ناامیدنکردن امیدواران بر زمین ماند. با شهادت سید مرتضی آوینی، امیدهای انقلاب ناامید شدند، چون همچنان جای آوینی در عرصه هنر متعهد و ساحت تفکر انقلاب خالی مانده است. آوینی فقط این بار "بی مرامی" کرد و پرید.

??https://telegram.me/dr_davari