نخست
وزیر امام(ره) در یادداشت اخیر خود درباره تصویب قطعنامه 1929، مسائلی را
مطرح کره است که به طور واضح با دیدگاه های حضرت روح الله تعارض کامل دارد.
در ادامه قسمت هایی از این یادداشت آورده شده است:
«برای
اینجانب مانند روز روشن است که این قطعنامه بر امنیت و اقتصاد کشور ما اثر
خواهد گذاشت. تولید ناخالص را پائین خواهد آورد، بیکاری را بیشتر خواهد
کرد، مردم را در تنگنای مشکلات بیشتر معیشتی و اجتماعی قرار خواهد داد،
فاصله ما را ازکشورهای در حال رشد جهان بویژه کشورهای همسایه رقیب بیشتر
خواهد ساخت و آخرین میخ را بر تابوت چشم انداز بیست ساله خواهد کوبید. کدام عقل سلیم است که نداند کشورما امروز پس از صدور قطعنامه آسیب پذیرتر و منزوی تر از گذشته شده است؟...
صرفا گفتن اینکه این قطعنامه یک ورق پاره است مشکل مردم و کشور را حل نمی کند...»

و اما حضرت امام خمینی(ره) در این باره صراحتا می فرمایند:
«وقتی
یک ملتی احساس کرد که ارزاقش را دیگران نمی دهند به او، خودش به فکر می
افتد که برای خودش درست کند. مادامی که در نظرش این است که نه، می دهند به
ما، نمی تواند کار بکند...
ملتی که منزوی بشود، می تواند ترقی کند، مترقی می شود. ملتی که منزوی نیست
نمی تواند به ترقی، راه خودش را برود. ملت غیرمنزوی، یعنی، ملتی که اتکالش
به دیگران است، خوراکش را از دیگران می گیرد، اتومبیلش هم از دیگران می
گیرد، برقش هم از دیگران می گیرد. این کلا تا آخر باید اسیر باشد. تا
منزوی نشوید نمی توانید مستقل بشوید. از انزوا ما چه ترسی داریم، ما آن
روزی که منزوی نبودیم همه گرفتاری ها را داشتیم.
حالایی
که منزوی هستیم مستقل هم هستیم. الآن هر کسی آقایی خودش هست، هی زیر بار
دیگری نیست. الآن می تواند یک سفارتخانه ای- هر سفارتخانه ای می خواهد
باشد- می تواند که به حکومت ما، به دولت ما یک چیز را تحمیل کند؟ پس ما
منزوی نیستیم. شما خیال می کنید منزوی هستیم. منزوی به آن معنایی که شما
می خواهید نباشیم، این معنایش این است که ما وابسته باشیم و تا آخر، غلام
حلقه به گوش باشیم...
آقایان می خواهند ما هم اینطور بشویم. ما انزوایی را که این آقایان خیال می کنند، با آغوش باز، این انزوا را می پذیریم...
شما
مقایسه کنید بین کشور خودتان امروز که منزوی هستید با کشور خودتان در ده
سال پیش از این نبودید. مقایسه کنید، فکر کنید. هی فکر اینکه ما چیزی
نداریم، ما انسان داریم. ما آدم داریم. ما جوان داریم. ما جوان هایی داریم
که با همه قوا، در مقابل همه قدرت ها ایستاده اند. چی هیچی نداریم؟ ما همه
چیز داریم. ما این زمین های وسیع (را) داریم. ما آنقدر چیزهایی زیرزمینی
داریم. چطور ما نداریم؟ ما همه چیز داریم. فقط این انزوا نبودن، منزوی
نبودن، ما را به این حال رسانده است که ما برای هر چیز باید دستمان را پیش
دیگری دراز کنیم...»

صحیفه امام(ره)، جلد 13، صفحه 311 تا 314