معجزه طبس اززبان چارلی بکویت فرمانده عملیات نافرجام طبس
حادثه طبس، نصرت الهى، بارقه‏ اى ملکوتى‏ بیابان طبس، بهترین راوی معجزه ای است که دل تاریخ را به لرزه در آورد

پنج
اردیبهشت، روز شکست در طبس: عملیات نظامی <مافوق سری> آمریکا علیه
ایران، در صحرای طبس با کشته شدن 8 نظامی امریکایی و از دست رفتن یک
هواپیمای سی 130 و چند هلیکوپتر با شکست رو‌به‌رو و ادامه آن لغو شد. جیمی
کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا همان روز مسوولیت این عملیات را بر عهده
گرفت و گفت که به منظور خارج ساختن گروگان‌ها (کارکنان سفارت) از تهران،
برنامه‌ریزی شده بود.

قرار بود این نظامیان پس از تجدید سوخت
هلیکوپترها در صحرای طبس، خود را به تهران و بازداشتگاه‌های گروگان‌ها
برسانند که گرفتار خشم خداوند شدند







خدا و ناخدای انقلاب در صحرای طبس(شکست حمله نظامی آمریکا به
طبس)

پنجم اردیبهشت 1359 یکی از روزهای حساس و سرنوشت ساز و به
یادماندنی در تاریخ ایران اسلامی است. در این روز بزرگ یک باردیگر خداوند قهار به
یاری ناخدای انقلاب آمد, چرا که خود در قرآن شریفش فرموده: «ان تنصرواالله ینصرکم
ویثبت اقدامکم» و وعده او تخلف ناپذیر است. در این باره به چند نکته مهم اشاره می
شود:

  

  

1) راز ورمز انقلاب اسلامی

راستی یکی از نکات برجسته و به عبارت دیگر راز ورمز پیروزی و
تداوم انقلاب اسلامی چه می تواند باشد به نظر حقیر بدون شک این راز مهم دست عنایت و
قدرتمند الهی است که همواره حامی این ملت بزرگ بوده و انشاالله در آینده نیز خواهد
بود. کافی است نگاهی گذرا به اقدامات خصمانه دشمنان انقلاب اسلامی که در راس آنها,
آمریکای جنایتکار قرار دارد, بیندازیم و به عمق کینه آنها پی برده و از طرف دیگر
دست قدرت الهی را به وضوح مشاهده نمائیم. «نقشه تجزیه ایران, اعمال فشارهای
اقتصادی, حمایت از گروههای ضدانقلاب داخلی, طراحی کودتای نوژه, تشویق و تحریک عراق
به آغاز جنگ با ایران, حمله به سکوهای نفتی و کشتیهای تجاری و نظامی ایران, تحریم
تسلیحاتی, سرنگونی هواپیمای مسافربری (وکشته شدن بیش از 290 نفر از مسافرین
بیگناه), ایجاد جنگ روانی, ادعای حمایت ایران از تروریسم, متهم کردن ایران به نقض
حقوق بشر, ادعای تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای هسته ای, تخصیص بودجه جهت
براندازی نظام اسلامی و دهها توطئه دیگر که هر کدام از آنها می توانست هر حکومتی را
ساقط کند, از این جمله اند. اما علی رغم این همه توطئه, نظام اسلامی با اقتدار به
سوی ثبات و پیشرفت گام برداشته و چشم جهانیان را خیره کرده است. یکی دیگر از دسیسه
های دشمن, حمله مستقیم نظامی به ایران اسلامی در صحرای طبس بود. حال باید دید منظور
از این حمله چه بوده است

  

 

  

2) هدف از حمله نظامی آمریکا به طبس

در این مختصر, مجال پرداختن به ابعاد گسترده این حادثه مهم
تاریخی نیست و لذا بصورت مجمل به تشریح موضوع می پردازیم.

از همان آغاز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان
مسلمان پیرو خط امام (ره), دولت آمریکا دست به اقدامات گسترده سیاسی و همچنین
تمهیدات نظامی زد, ناوگان نظامی خود را به خلیج فارس اعزام و وانمود کرد که آماده
است تا هرلحظه به ایران حمله کند. آنها در حقیقت با یک تیر دو نشان را مورد هدف
قرار دادند, آزادی گروگانها و در کنار آن براندازی نظام نوپای اسلامی, که هدف اخیر
از اولی مهمتر بود چرا که می خواستند به آزادیخواهان و ملل مستضعف جهان گوشزد کنند
که قدرت عملیات نظامی آمریکا در دنیا بی نظیر است و لذا هرکس در هر جای این کره
خاکی بخواهد برخلاف میل ایالات متحده حرکت کند محکوم به فناست.
کارتر «رئیس
جمهور وقت آمریکا» در این رابطه می گوید: «من می خواهم به محض آزاد شدن افرادمان,
ایرانیها را تنبیه کنم, واقعا به آنها ضربه زنم, آنها باید بدانند که نمی توانند ما
را به بازی بگیرند.» (1)
و «مایلز کاپلند» از دست اندرکاران سابق دستگاه
اطلاعاتی آمریکا و همکار روزولت در کودتای 28 مرداد 32 در ایران, می گوید: «هدف از
تهاجم طبس, تنها آزادی گروگانها نبود, بلکه کودتا برای سرنگونی رژیم ایران, هدف
اصلی این عملیات بوده است.» (2)

  

3) شرح مختصر واقعه طبس

آمریکائیها پس از مهیا نمودن تمام امکانات, تجهیزات نظامی,
طرح و نقشه های پیچیده, هماهنگی با هم پیمانان جهانی و منطقه ای و عوامل داخلی,
برپایی رزمایشهای متعدد و خلاصه با درنظر گرفتن تمام ریزه کاریهای مربوط به این
عملیات, بالاخره در شب 5 اردیبهشت 1359 با تعدادی بالگرد و هواپیمای نظامی و 90 نفر
کماندوی ورزیده و آموزش دیده و با تجهیزات کامل وارد خاک ایران شده و در صحرای طبس
فرود آمدند.
آنها قصد داشتند پس از استراحت و تجدیدقوا در طبس بوسیله بالگرد در
زمین فوتبال استادیوم ورزشی شهید شیرودی تهران فرود آمده و با کمک گروههای ضدانقلاب
که از قبل آماده شده بودند در یک زمان به دو مرکز نگهداری جاسوسان آمریکایی حمله
کنند و سپس گروگانها را آزاد کرده و در ادامه با بمباران شدید مراکز حساس کشور به
ماجراجویی خود تداوم بخشند امالله

اما, در همان بدو امر با شکستی خفت بار مواجه گردیدند, چرا
که آنها در محاسبات خود علی رغم درنظر گرفتن همه نکات, یک نکته اساسی را فراموش
کرده بودند و آن چیزی نبود جز دست قدرت الهی, همان که از طریق طوفان شن بصورت
اعجازگونه به کمک ناخدای انقلاب اسلامی و ملت ایران آمد و دانه های شن مانند سنگ
ریزه های الهی در جریان نابودی اصحاب فیل بر سر عقابهای آهنین آمریکایی فرود آمده و
طومار ننگینشان را درهم پیچید و آنان با برجای گذاشتن 9 نفر از جنازه های سوخته شده
سربازان و همچنین لاشه های منهدم شده هواپیما و بالگردهای خود, فرار را بر قرار
ترجیح دادند و این حادثه چیزی بیشتر از یک لکه ننگ در تاریخ مملو از جنایات آمریکا
باقی نگذاشت.

  

 

  

4) یادی از شهید این حادثه محمد منتظر قائم

پس از اطلاع از حادثه, شهید منتظر قائم با تعدادی از برادران
سپاه یزد ماموریت یافتند تا موضوع را بررسی نمایند. ساعت 5 بعدازظهر آن روز به
منطقه رسیدند, آنها به هنگام ورود موفق شدند از درون برخی هواپیماها و بالگردهای
متجاوزین که در محل بجا مانده بود, اسناد و گزارشهای محرمانه و فوق العاده مهمی را
بدست آورند. براین اساس به دستور بنی صدر خائن «رئیس جمهور وقت» چند جنگنده نیروهای
هوایی, هواپیماها و بالگردهای سالم بجامانده از تروریستهای آمریکایی را در منطقه
بمباران کردند که در این حادثه شهید بزرگوار و شجاع, سردار محمد منتظر قائم به
شهادت رسید.

   

5) مسجد شکر

در پایان باردیگر باید خدای انقلاب را شاکر باشیم ـ که
صدالبته شاکریم ـ و به همین مناسبت در محل سقوط هواپیما و بالگردهای آمریکایی,
مسجدی به همت مردم و مسئولین نظام و با مدیریت پاسداران غیور این خطه, توسط دلاوران
تیپ الغدیر در حال ساخت است که به شکرانه این موهبت الهی ـ شکست آمریکا ـ و با
اشاره رهبر معظم انقلاب آنرا مسجد شکر نام نهاده اند. باشد تا این بنا برای همیشه
در دل کویر برای نسلهای آینده باقی بماند و مردم, شکرگذار خدای انقلاب باشند.
خداوند روح پرفتوح ناخدای انقلاب و شهید این حادثه بزرگ را با شهدای کربلا محشور
فرماید.

  

1) برژینسکی «سقوط شاه, جان گروگانها و منافع ملی» ترجمه
منوچهر یزدانیار «تهران. کاوش. 1362» ص 95
          2) جلویتو کیه زا «هدف,
تهران, تهاجم کارتر و وقایع پشت پرده» ترجمه هادی سهرابی «تهران. نشر نو1362» ص
136

 

 

 

 




 


معجزه طبس اززبان چارلی بکویت فرمانده عملیات نافرجام طبس

در
تمام طول راه بازگشت (از طبس ) احساس پوچی و پژمردگی می‌کردم. آه. آه. یأس
بر وجودم سایه افکنده بود. گریه‌ام گرفت. این موقعی بود که نشستم و با
تمام وجود گفتم: یا عیسی مسیح، تو می‌دانی که چه گندی به بار آمده است.

ما واقعا باعث شرمساری کشور بزرگمان
(آمریکا) شدیم. خودم را بسیار حقیر احساس می‌کردم. نمی‌خواستم صحبت کنم،
یا هیچ کار دیگری انجام دهیم؛ فقط احساس می‌کردم که دیگر آبرویی برایم
باقی نمانده بود."

مطلب
فوق عین مطلبی است که چارلی بکویت، فرمانده عملیات نافرجام طبس، در کتاب
خود به نام "نیروی دلتا" در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس به رشته
تحریر در آورده است.

هامیلتون جوردن رئیس کارکنان کاخ سفید در
کتاب خود به نام "بحران" در رابطه با آنچه در لحظه دریافت خبر برخورد
هلیکوپتر و هواپیما در طبس در کاخ سفید گذشت می‌نویسد:

" کارتر گوشی را برداشت و گفت: "دیوید (جونز) چه خبر؟"
ما
حرفهای جونز را نمی‌شنیدیم. ولی حالت چهره کارتر و پریدگی رنگ او نشان
می‌داد که خبرهای بدی می‌شنود. کارتر لحظه‌ای چشمانش را بست و در حالیکه
به زحمت آب دهانش را قورت می‌داد پرسید: "آیا کسی هم مرده است؟" ...

همه ما به دهان او زل زده بودیم. چند
ثانیه‌ بعد گفت: "می‌فهمم ... می‌فهمم" و گوشی تلفن را گذاشت. هیچکس سئوال
نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: "مصیبت تازه‌ای پیش
آمده. یکی از هلیکوپترها به یک هواپیمای سی 130 خورده و آتش گرفته و
احتمالا چند نفری هم کشته شده‌اند ..



در
مورد خواب آلودگی نیروها عملیاتی دلتا در طبس، یعنی زمانی که باید همه در
اوج بیداری باشند، بکویت در مورد یک عضو عملیات که در داخل هواپیمای سی
130 بود می‌نویسد:

"لحظاتی قبل از برخورد هلیکوپتر به آن
(هواپیما) چرت می‌زد. هنگام انفجار، وی چرتش پاره شد و به صفی از افراد که
در حال خروج از یکی از دریچه‌های هواپیما بودند پیوست. دود و آتش همه جا
را فرا گرفته بود. موتورها هنوز کار می‌کردند. موتور هلیکوپتر هنوز کار
می‌کرد و همچنان بدنه هواپیما را می‌شکافت و به داخل آن رخنه می‌کرد و
هواپیما را به شدت تکان می‌داد. عضو مزبور ناگهان فکر کرده بود که هنگام
چرت زدن وی، (هواپیمای) سی 130 به پرواز در آمده است و اکنون وقت عملیات
پرش با چتر است. وقتی نوبت او برای ترک هواپیما رسید، به طور خودکار وضعیت
پرش با چتر را به خود گرفت و اقدام به سقوط آزاد کرد و مثل تپه روی زمین
پهن شد. بعد از آن، همقطارش از او پرسیده بود که وقتی وی پرید، بدون چتر
چکار می‌خواست بکند؟ او جواب داده بود: "نمی‌دانم، من در آن لحظه فقط فکر
می‌کردم که باید بپرم."

گزارش
هواشناسی در روز عملیات، مساعد بودن هوا را گزارش می‌کرد و بکویت که با
هواپیما وارد ایران شده بود، در طبس شاهد هوای صاف بود بطوری که می‌نویسد:

" هوا خنک و صاف بود و ستاره‌ها به سادگی قابل رویت بودند. نور ماه برای دیدن افرادی که سی چهل یارد دورتر ایستاده بودند، کافی بود."

آنها منتظر هلیکوپترها بودند که باید یک ربع بعد از آنها وارد طبس
می‌شدند. ولی از آنها خبری نمی‌شود. آنها در حقیقت در مسیر حرکت از عمان
به ایران دچار طوفان شن عظیمی شده بودند. قرار بود 8 هلیکوپتر به طبس
بیایند. ولی در نهایت فقط 6 هلیکوپتر به طبس رسیدند و دو تای آنها بر اثر
شدت طوفان از میانه راه به عمان باز گشته بودند.

بکویت در ارتباط با گفتگویش با اولین خلبان هلیکوپتری که وارد طبس شده بود، می‌نویسد:
"
چیزهایی که می‌گفت به قدری تاثر آور بود که اگر می‌توانستیم، هلیکوپترها
را در بیابان می‌گذاشتیم و با سی 130 ها به خانه بر می‌گشتیم."

بکویت در رابطه با خلبان دومین هلیکوپتر که در طبس فرود آمده بود نوشته است:
"او از هلیکوپتر دور شد، زیاد و تند صحبت می‌کرد و چیزهای وحشتناکی می‌گفت."

بکویت از قول او نقل می‌کند که:
"
من نمی‌دانم چه کسی در سطح من کارها را اداره می‌کند؛ اما اینقدر می‌توانم
بگویم که برای لغو این عملیات باید همه چیز به دقت مد نظر قرار گیرد.
نمی‌دانید بر من چه گذشته است. با بدترین طوفان شنی که تا کنون دیده بودم
مواجه شدیم. بسیار دشوار بود. پیش خود فکر کردم مطمئن نیستم که بتوانیم
عملیات را انجام دهیم. واقعا مطمئن نیستم که بتوانیم آن را انجام دهیم."

در
حالی که 8 هلیکوپتر برای عملیات پیش بینی شده بود، فقط 6 هلیکوپتر به طبس
رسیده بودند و این تعداد حداقل هلیکوپترهای مورد نیاز برای موفقیت در
عملیات نجات گروگانها بود. اما یکی از هلیکوپترها نیز اعلام می‌کند که
قادر به ترک طبس نیست. ماموریت با 5 هلیکوپتر ممکن نبود و بر اساس
برنامه‌های از پیش تعیین شده در چنین صورتی چاره‌ای جز توقف عملیات
نداشتند. آنها باید این هلیکوپتر را جا می‌گذاشتند و ایران را به سرعت ترک
می‌کردند. دستور لغو عملیات توسط کارتر صادر می‌شود. طوفان شن کار خود را
کرده و عملیات با شکست مواجه شده بود. ولی این افتضاح برای آمریکا کافی
نبود و اراده خداوند متعال در حفاظت از انقلابی که حضرت امام(ره) رهبری
آنرا بر عهده داشت، رسوایی بیشتری را برای آمریکا مقرر کرده بود.

خداوند با معجزه "طوفان شن" به یاری
حکومت اسلامی آمده بود. شاید "مگسها" در مصر نیز ماموریت خود را انجام
داده و استراحت را از نیروهای دلتا ربوده بودند. این دفعه نوبت "تند باد"
بود که ماموریت الهی خویش را انجام دهد.

نیروهای دلتا عملیات فرار را آغاز می‌کنند. بکویت با تاکید بر اینکه "وقتی برای گریه نداشتم" در ارتباط با حادثه بعدی می‌نویسد:
"
در میان تند باد، یکی از هلیکوپترها را دیدم که از زمین بلند شد و به سمت
چپ کج شد و به آرامی به عقب خزید. سپس صدای مهیبی بلند شد. صدای انفجار
بمب نبود. صدای شکستن نبود، صدای چیزی بود که با یک ضربه متلاشی شود. یک
انفجار بنزین. گلوله آتشین آبی رنگی مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا هلیکوپتر
سرگرد شافر به ئی سی 130 که در شمالی‌ترین قسمت ایستاده بود و عنصر آبی را
تازه سوار کرده بود، برخورد کرد. ... شعله‌های آتش تا ارتفاع سیصد، چهارصد
پایی می‌رسید. هوا مثل روز روشن بود. ... در میان آتش، هلیکوپتر را
می‌دیدم که به سمت چپ هواپیما برخورد کرده است. موشکهای ردی منفجر
می‌شدند. گردونه‌های آتش مانند چهارم ژوئیه در آسمان می‌چرخیدند. مثل این
بود که افراد درون گوی آتش حرکت می‌کردند.

ماخذ:
wwww.irib.ir

www.najafedu.org
     www.aghilatolarab.com
www.epelak.net