اظهارات سعید شاهسوندی با رادیو صدای ایران درباره مریم عضدانلو و سوابق تشکیلاتی و عضویت اش در سازمان مجاهدین خلق
لازم
نیست در مورد سوابق گروهک منافقین وجنایت های اون توضیح بدم فقط میخوام با
شخصیت کثیف یکی از سران این گروه که خودشون رو فدایی ایران میدونند آشنا
بشید . این گروه در خارج از کشور بسیاری از ایرانی ها رو توانستند با شعار
های پوچ فریب بدهند و این خانم هم که همسر مشترک آقای ابریشم چی و مسعود
رجوی هست خودشو رئیس جمهور آینده ایران میدونه ..... "من
خانم رجوی را بسیار بسیار خوب می شناسم. ایشان بسیار ناتوان است. ناتوان
تر از آنکه بسیاری فکر می کنند. من یادم می آید وقتی ایشان قرار بود پیام
بدهد، نوشته ها را من در پشت دوربین می گرفتم تا ایشان از روی آنها
بخواند. ایشان حتی از اینکه یک پیام را از پشت دوربین با حروف درشت بخواند
ناتوان بود. ما باید بارها فیلم را بر می گرداندیم تا ایشان بتواند این
کار را انجام بدهد. ایشان در واقع کاریکاتوری هستند از خود آقای رجوی.
حالا ببینید داستان چقدر کمدی است." اینها اظهارات شاهسوندی در یکی از
گفتگوهای اخیرش با رادیو صدای ایران در خصوص معرفی مریم عضدانلو بود .بخشی از متن قسمت 112 گفتگوهای شاهسوندی با رادیو صدای ایران :
خانم
مریم عضدانلو متولد تهران هستند، سال 1332 از بقایای خانواده قاجار هستند،
به شوخی به برادر بزرگ خانم مریم که آقای محمود عضدانلو باشد و از بچه های
سازمان بود ما در درون روابط می گفتیم: " شازده گدا "، یعنی اینها از
شاهزادگان قاجار هستند ولی به هر حال از آن خانواده های پولدار و مرفه
نبودند و طنزی بود که در روابط به کار برده می شد. خانم مریم عضدانلو در
واقع در یک چنین خانواده ای بزرگ شده، برادر بزرگ ایشان آقای محمود
عضدانلو از اعضای سازمان بود که در سال 1350 دستگیر شد و چند سالی زندان
بود و بعداً هم آزاد شد. خواهر دیگری دارد، خواهر بزرگ تری داشت به نام
نرگس عضدانلو که کمتر در اسناد و نوشته های سازمانی نامی از او می آید،
نرگس بعد از آغاز مبارزه مسلحانه در سال 1350 در حالی که از مریم بزرگ تر
بود به سازمان و تیم های عملیاتی پیوست، تیم های عملیاتی چریکی در زمان
شاه، در ماجرای 1354 تحولات ایدئولوژیکی نرگس مارکسیست شد و بعدها در
درگیری های قبل از انقلاب نرگس کشته شد.
یکی از افراد فراری از این گروه در اردوگاه اشرف میگوید :
های غسل هفتگی که مسعود رجوی در پایان نشست های طعمه سال 80 عنوان و به
نفرات تحمیل کرده بود، کاری به غایت غیراخلاقی و ضدشرع و شکنجه گاه انسان
ها بود که فرد بایستی به اجبار به صورت روزانه و در طول یک هفته تمام آنچه
به ذهنش می زد را به صورت تناقض و یا این که منجر به عملی شده حتی خواب و
استراحت شب را لحظه به لحظه روی کاغذ نوشته و در آخر هفته در جمع مردانه (
زنان هم به صورت جداگانه ) با صدای بلند بخوانند.
حقیقت این کار که نوعی اشاعه منکرات آن هم از نوع وحشتناک آن بود، حتی
بدتر از کلیسا چون به هر حال در کلیسا بین کسی که اعتراف می کند و آن که
کشیش است و گوش می دهد پرده و حائلی قرار می دهد و به صورت انفرادی است در
حالی که در اینجا به صورت علنی و جمعی انجام می شد.
درون خودشان و بدهکار کردن شان نسبت به تشکیلات. این کار علیرغم این که
خیلی سخت و دردآور بود ولی افراد مجبور بودند به آن تن بدهند به خاطر همین
رجوی را با همه جنایاتش به لحاظ اخلاقی نیز کثیف ترین موجود روی زمین می
نامند و به نظر من هم خیلی کثیف بود.
شاید
برای بسیاری، اِصرار برای داخل شدن به قرارگاه اشرف و دیدن مناسبات درونی
مجاهدین از نزدیک چندان معنی و مفهوم قابل درکی نداشته باشد. گو اینکه هم
جداشدگان و هم کسانی که به نوعی مناسبات فرقه ها را تجربه و یا بر اساس
مشاهدات دیگران خوانده اند، به اندازه کافی کنجکاوی لازم برای مشاهدات
چنین مناسباتی از خود بروز می دهند. اما واقعیت این است که درک اهمیت چنین
اتفاقی برای بخش بسیاری پوشیده است و اساسا شاید تلاش مجاهدین برای گذاشتن
نام شهر بر قرارگاه اشرف ضرورت اش دقیقا در راستای القای این است که
مظروفات واقعی اشرف را بپوشانند.شاهد
من برای چنین ادعایی سری جدید عکس های مریم رجوی است که بر روی یکی از
سایت ها منتشر شده است. راستش دیدن این عکس ها در منظر و نگاه اول چندان
غیر طبیعی و ... به نظر نمی رسند. اما شاید با کمی تعمق و دقت بیشتر بتوان
به آن جنبه های ناپیدا و در عین حال قابل تعمق و تاثر آن پی برد. به گمانم
خود این عکس ها بدون هیچ شرح و توضیحی قادرند با مخاطبان دنیای آزاد حرف
بزنند. نرده های حائل میان مریم رجوی با مریدان و همچنین تبرک کردن میوه
ها(موز) و توزیع آن در میان اعضاء، به هر حال برای هر کسی که حتی کمترین
اطلاع و آگاهی از موجودیت فرقه ای به نام مجاهدین خلق داشته باشد، یا
اساسا بداند فرقه چیست و مناسبات فرقه ای کدام است، حداقل تداعی کننده نوع
مناسبات غیر معمول و خاصی است که عموم بیشتر به رابطه مرید و مرادی می
شناسند.
مریم رجوی در جمع همجنسگرایان
گوشه ای از جنایات وحشیانه سازمان مجاهدین خلق
پاسداران رفتار میکردیم...در موقع شکنجه ذره ای احساس دلسوزی علیرغم ناله
ها و فریادهایی که آنها میکشیدند، نداشتیم...
شده بود که کفاش اطلاعاتی ندارد، با این حال من با کابل میزدم و مسعود
دهانش را گرفته بود ... مسعود گفت "اطلاعات که نتوانستیم بگیریم ولی
انتقام که گرفتیم..."